Skip to main content

دوست گرامي سولماز, نوشته شما

دوست گرامي سولماز, نوشته شما
Anonymous

دوست گرامي سولماز, نوشته شما ارزشمند و قابل تامل ميباشد. همانگونه كه خود شما هم اشاره كرده ايد, دفاع از خاك وطن مستلزم داشتن انگيزه هست. تنها تولد در نقطه اي از جهان, انگيزه مقاومت در برابراشغال بوجود نمي آورد. زندگي و برخورداري از ثمره كار و كوشش و داشتن آمال و آرزوهاي مشترك, و مهمتر از همه, توان توان شركت و تصميم گيري در سرنوشت خود, عواملي هستند كه در افراد تشكيل دهنده يك جامعه, احساس مسئوليت در دفاع از زادگاه خود را پرورش ميدهند. با كمال تاسف, در طول تاريخ ميهنمان, . . .

ايرانيان در وطن خود زندگي نكردند بلكه تلاش در زنده ماندن نمودند. تفاوت بزرگي هست بين زندگي كردن و زنده ماندن. از برده سياه پوستي كه در قرن هيجده در خاك آمريكا زائيده شده, نميتوان انتظار داشتن انگيزه براي دفاع از زادگاهش آمريكا را داشت. ايرانيان نيز بردگاني بيش در خدمت شاهان و بزرگ مالكان و اربابان مذاهب, از موبدان زرتشتي تا آيات عظام, نبوده اند. حكام ايران, از عهد قديم تا ولايت مداران امروزي, خود را صاحب اختيار مملكت و مردمش دانسته اند و نه خدمت گزاران وطن و ملت. با اين وصف, جاي تعجب نيست از ملتي كه در قبال حملات خارجي نه تنها به دفاع بر نخيزد, بلكه در مواردي به استفبال دشمن هم روي آورد به اميد آنكه شايد روزنه اي باز شده و زنجيرهاي اسارت اربابان خودي قدري شل شوند. در اينكه مقاومت هاي جزئي در بخشهائي از خاك ايران صورت گرفته, نظير دفاع دليرانه تنگسيري ها در حمله قواي متفقين, استثنائاتي بيش نيستند و اينجا كل ملت ايران مد نظر هست. همين را مقايسه كنيد با مقاومت ده ها ساله ملت ويتنام در قبال اشغال سرزمينشان توسط قدرتهاي بزرگي چون ژاپن, فرانسه و آمريكا. شايد ذوق زدگي برخي از هموطنان پس از لشگركشي احمقانه امريكا به عراق و اينكه نوبت بعدي ايران هست, قابل درك باشد. در مورد توانمندي نيروهاي چپ و مترقي, به عنوان آلترناتيو, سخن شما منطقي هست و بر خلاف تصور بعضي دوستان, بود و نبود كنفرانس گوادلوپ, تاثيري بر روند انقلاب نمي توانسته داشته باشد و بدليل سركوب وحشيانه, مخصوصا" ضربات سال 55 و برخي مسائل ديگر, امكان رهبري جنبش را نداشتند. ايرادي كه به روشنفكران چپ و مترقي وارد هست, دنباله روي بي چون و چرا از مواضع آقاي خميني و فراموشي خواست اساسي مردم, دموكراسي و حق تعيين سرنوشت خود, ميباشد.