Skip to main content

عزیز İşıq Sönmǝz ايشيق سٶنمز،

عزیز İşıq Sönmǝz ايشيق سٶنمز،
آ. ائلیار

عزیز İşıq Sönmǝz ايشيق سٶنمز، در نوشته خود به زبان ترکی با بکارگیری مقولات ملت« حاکم و محکوم»؛ «زبان و فرهنگ» فارسی مسلط ؛ اشاره به برخی رخداده های ایران -آذربایجان، از قاجار تا امروز؛ نامیدن « تبعیض همه جانبه» را با عنوان مشخصات« استعمار-مستعمره داخلی» تلاش کرده بر درستی «تز مذکور» تأکید کند. اما هیچگاه در پی آن برنیامده که اشکالات اساسی تز مذکور را که در نوشته آ.ائلیار بر آن گرفته شده رد نماید. آ.ائلیار پایه «غیر منطقی» این نظر را با توضیحات کافی نشان داده است؛ که نوشته ی دوست ما در آن مورد خود را به « ندیدن و نشنیدن» زده است. در مورد «فرهنگ مسلط فارسی» در مقاله آ.ائلیار اشاره شده «حکومت دیکتاتور و تبعیض گر خود دشمن ملت فارسی زبان است. هرچه در زمینه فرهنگ و رفاه در این رابطه میکند از وظایف حفظ فرمانروایی خود است». در مقابل فرهنگ مسلط فارسی حکومتی، فرهنگ محکوم و غیر مسلط فارسی مردمی ،

وجود دارد که «حق نفس» کشیدن ندارد- و نماینده آنهم کانون همیشه در تعقیب نویسندگان ایران است. که حتی تعدادی از اعضای خود را نیز در این رابطه از دست داده است. من در مقالاتم به مقولات «حاکم و محکم» پرداخته ام و میتوان به آنها رجوع کرد. در ایران هیچ ملتی حاکم نیست. حاکمیت را با دید یک ملتی نگریستن « دیدی نژادگرایانه» است و هیچ ربطی به آزادیخواهی ندارد. «سیستم حکومت» با این متد و نگرش ساده انگارانه و « ایده لوژیک» و غیر علمی تجزیه-تحلیل نمیشود. مقوله «دولت» در علوم اجتماعی به ویژه در جامعه شناسی به صورت علمی توضیح داده شده و با این « نگاههای ساده انگارانه» بیگانه است. «نظر استعمار داخلی» همانطور که در مقاله آمده فاقد پایه ی علمی ست. طرفداران آن «دلایل اثباتی» برای تز خود ندارند. İşıq Sönmǝz ايشيق سٶنمز، از همه چیز حرف زده بدون اینکه بتواند نظر خود را بر اساس « منطق و علم» استدلال کند. تقصیر او هم نیست. این تز اساس علمی-منطقی ندارد. مقوله ی «استعمار داخلی» برخلاف نظر اشیق سونمز، اولین بار توسط لنین و گرامشی، مطرح شده و بعدها توسط عده ای از خارجی ها دنبال شده است. و در مورد ایران و آذربایجان نیز از این طریق این تز «کپی برداری» شده است؛ بدون توچه به ویژگی خکومت و شرایط جامعه ی ایران. در ایران تنها ملیتها تحت ستم قرارندارند، زنان-کارگران- مذاهب مختلف- دگرباشان- و غیزه نیز تحت ستم اند. اینها را با مقوله استعمارداخلی نمیتوان توصیح داد. درستش همان استثمار و «تبعیض همه جانبه» در مورد همگان است.«دولت» در جامعه دو عملکرد دارد: «ایجاد تسلط» لایه های بالایی جامعه بر پاینی ها- و «ارایه ی خدمات» به جامعه-که تسلط مذکور را حفظ کند. یعنی فرمانفرمایی را. علت ستم مضاعف و همگانی همانطور که در مقاله ی آ.ائلیار آمده چنین است:علت های اعمال تبعیض همه جانبه در ایران- از سوی حکومتها- از زمان رضاخان تاکنون:
1- ترس از نابودی فرمانروایی؛ 2- ترس از تمامیت ارضی؛ 3- خصلت توتالیتری، ناسیونالیستی افراطی، و فاشیستی- راسیستی گروه حاکمان؛ 4- بهره کشی لایه اجتماعی بالای جامعه.
همه این مسایل را میتوان با توجه به مقوله «دولت و حاکمیت» و خصلتهای خاص و عام آن - و اعمال دیکتاتوری و تبعیض به روشنی توضیح داد و هیچ نیازی به چنان تزهایی نیست» . همانطور که نوشته ام اساس تزمذکور« استقراء ناقص» است و نادرستی مفهوم مقوله ی «استعمار داخلی» را با مطالعه ی مفاهیم « استقراء ناقص Induction incomplete و
استدلال تمثیلی Raisonnenement analogique در دانش منطق براحتی میتوان تشخیص داد. نویسنده بجای اینکه بر این پایه بپردازد کار مارکوپولو را انجام داده است! بگذریم از اتهامات «عوام فریبی»؛ و «ایرانیت گرایی» غیر مستقیم، و غیره که به آ.ائلیار نسبت داده است-و بکارگیری آنها در نقد، شایسته ی یک قلمزن جدی نیست. بر خلاف نظر İşıq Sönmǝz ايشيق سٶنمز، که میگوید « بنده چکیلمیش ائتنیک و میللی توپلوملارین چکدیکلری آغری و اذیتی بیله درک ائده بیلمزلر» نوشته های آ.ائلیار در مورد ستم مضاعف به ملیتها نشان میدهند که این مسایل «همه جانبه» مورد بررسی قرار گرفته و « استراتژی-تکتیک» رفع آنها نیز تدوین شده است. یعنی « درک عمیقی» از مسایل در میان گذاشته شده است.