Skip to main content

آذربایجان عزیز، در آنچه که

آذربایجان عزیز، در آنچه که
یونس شاملی

آذربایجان عزیز، در آنچه که عنوان کرده اید و سلطه دولت استعماری فارسی بر آذربایجان را به اهداف پلید سیاسی و اقتصادی نسبت داده اید، کاملا محق هستید. اما روی سخن آن نوشته عناصر پلید استعمار نیستند که عملا در دولت ایران و فکرا در خارج از حاکمیت علیه خلق ترک و آذربایجان و دیگر خلقهای غیرفارس ایران عمل میکنند. بلکه روی سخن این نوشته مردم عادی خودمان و مردمان غیرفارس و خلق فارس از سوی دیگر است.

وجدان، آن آگاهی و نیروی درونی استکه نقش مرکز ارزیابی ارزشها و ضدارزشها را در رفتار فردی و اجتماعی انسان بازی میکند. آن نهادیست که اگر چه متاثر از فرهنگ، تاریخ، اخلاقیات و نرمهای جامعه است اما رو بسوی عدالت و انسانگرایی دارد و البته بدین معنا نیست که در هر انسانی به یکسان عمل میکند. وجدان عموما ضدارزش های را مردود می شمارد و رو بسوی ارزشها نرماتیو و حتی غیرنرماتیو دارد.

جامعه ایران جدا از

تقسیم شدن آن به ملتهای مختلف، در عین حال به طبقات، قشرها و طیف های مختلف نیز تقسیم میشود و نوع نگاهشان به مسائل جامعه با همدیگر تفاوت دارد. جامعه فارس را اگر به سه بخش دولت حاکم، نخبگان سیاسی و مدنی فارس و سپس ملت فارس تقسیم کنیم و ملت فارس را نیز طبقات، قشرها و لایه های مختلف اجتماعی در نظر بگیریم، آنگاه به کنه نوشته و پرسشهای من پی خواهیم برد. بنابراین بیداری در جامعه اشل های بسیار متفاوتی دارد و مخاطبین ما نیز، اگر مسائل را سیاه و سفید نبینیم، طیف های بسیار وسیعی را تشکیل میدهند. در جامعه فارس همه جنگ طلب نیستند و استعماری نمی اندیشند، هر چند که دولت ایران در هشتاد سال گذشته تفکر ناسیونالیسم باستانگرایانهء افراطی را در میان جامعه فارس بشدت تبلیغ و ترویج کرده است. اما این تمامی حقیقت نیست. در عین حال ملت فارس نیز در عین مبارزه با ماهیت استبدادی این دولت حاکم است. و این فرصتی را فراهم می آورد تا بتوانیم تا آنجا که ممکن است با وجدان های بیدار جامعه سخن بگوییم و رفتار بغایت ضد انسانی، ضد کودک جمهوری اسلامی را هم برای بخشهای ناخودآگاه ملت خودمان و هم برای ملت فارس روشن گردانیم. این پروسه ابدا تعطیل پذیر نیست و مدام بایستی پرتو آگانی را بر رفتار متعارض با انسانیت و عدالت جمهوری اسلامی افکند.