Skip to main content

ائلیار عزیز، (بخش دوم)،

ائلیار عزیز، (بخش دوم)،
یونس شاملی

ائلیار عزیز، (بخش دوم)،
در بند 4 نوشته تان، حق تعیین سرنوشت ملی را به "شرایط کاملا دمکراتیک" محول کرده اید. خانم اشرف دهقانی حل مسئله ملی را به بعد از درهم شکستن دشمنان طبقاتی که ایشان اسم آن مرحله را دمکراسی نام نهاده اند، محول کرده اند. حل مسئله ملی آنچنانکه تجربه نشان میدهد، به شرایط دمکراتیک و یا دمکراسی هیچ ربطی ندارد. دمکراسی البته شرایط را برای پیشروی در آن عرصه ملایم تر میکند. اما این به معنی حل مسئله ملی نیست. آنگاه بایستی مسئله ملی در انگلیس و یا اسپانیا و یا کانادا و یا فرانسه و یا ترکیه و یا بلژیک حل میشد. مسئله ملی مقوله ایی متفاوت از دمکراسی است و اساسا

جزو مقولات دمکراسی به حساب نمی آید. بنابراین حل آن نیز در آن شرایط بی مثماست. مسئله ملی تنها و تنها از طریق تعمیق مبارزه ملی و دمکراتیک و گسترش آن و شرایط سیاسی لازم برای تحقق آن قابل حل و و حصول است. ناسیونالیسم نیز تنها شبه ترسناک نیست که همه را از آن میترسانیم. مصدق نیز در برخورد با انگلیس بر ناسیونالیسم تکیه داشت، همچنان ناصر در مصر و سوکارنو در اندونزی و حتی آلنده در شیلی بر آن تکیه زدند تا با دشمنان خارجی به مبارزه برخیزیند. ناسیونالیسم روشن، و نمونه هایی که برشمردیم، با ناسیونالیسم کور چیزی که در ایران تفکرش از زمان رضا شاه ریشه انداخته و چون اختاپوس هستی مردم را در معرض نیستی قرار میدهد بسیار متفاوت است. شکل رشد یافته ناسیونالیسم کور نیز نژادپرستی و نازیسم هیتلری است که شکل دهشتناک آن است.

زیان بزرگ این تئوری که اول دمکراسی را برپاکنیم سپس مسئله ملی خودبخود!! حل خواهد شد، تئوری است که در خدمت ملت حاکم و در سمت و سوی ایجاد تغییرات در دولت حاکم فارسی/شیعی در ایران است و عملا مردم ما و خلقهای غیرفارس دیگر را به راهی هدایت میکند که در آن حل مسئله ملی موضوع بحث نیست. جالبتر است بدانیم که ممکن است که در کشوری، بدون حل مسئله ملی دمکراسی برقرار گردد، همچنانکه در انگلیس و اسپانیا و حتی در ترکیه بوجود آمده است. اما در ایران این روش هرگز تحقق نمی یابد و دمکراسی بدون حل مسئله ملی هرگز جامه عمل نمی پوشد. علت هم روشن است. علت تحقق دمکراس در کشورهای انگلیس یا اسپانیا و یا ترکیه در اقلیت بودن گروههای اتنیکی و ملی برای حل مسئله ملی است برای نمونه ایرلند در انگلستان، کاتالان و باسک در اسپانیا، در ترکیه کردها نسبت به ملت حاکم در اقلیت از نظر کثرت جمعیتی قرار دارند. اما در ایران اساسا چنین نیست و خلق فارس خود یک اقلیت 30 درصدی کشور را به خود اختصاس میدهد. تازه با آمارهای اخیر مسئولین دولتی ترکها 40 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند. بنابراین به دلیل کوچک بودن هجم جمعیتی فارس و به بیان دیگر در اقلیت بودن ملت فارس، هرگز فرجه ایی برای تحقق دمکراسی بدون حل مسئله ملی در ایران وجود ندارد. چون هر گونه فضای باز سیاسی که یکی از الزامات دمکراسی است، در ایران به یک امکان برای عروج جنبشهای ملی و مبارزه ملی بدل خواهد شد و فضا باز بجای تحقق دمکراسی در کشور بسوی حل مسئله ملی پیش خواهد رفت. و دقیقا به همین خاطر است که هرگز ایران روی دمکراسی را قبل از حل مسئله ملی نخواهد دید.