Skip to main content

اطلاعی ندارم زنده یاد شکرالله

اطلاعی ندارم زنده یاد شکرالله
آ. ائلیار

درارتباط با نظرات دوستان عزیز:اطلاعی ندارم زنده یاد شکرالله پاک نژاد در مصاحبه اش چه گفته ولی من ازسالها پیش مسئله ی دموکراسی را در پیوند با حل مسئله ملی در ایران می بینم. بدون حل مسئله ملی جامعه ایران به دموکراسی نمی رسد.همینطور بدون حل مسئله عدالت اجتماعی دررابطه با زحمتکشان یدی و فکری. و باز همینطور بدون رفع دیگر تبعیضات ازجمله در موردزنان ومذاهب و غیره. اینها جوانب مختلف یک قضیه اند و بدون حل آنها دموکراسی در ایران به واقعیت تبدیل نمی شود. بخشی از روشنفکران جامعه ی فارسی زبان در واکنش به بیانیه کومله-حزب دموکرات، « حفظ تمامیت ارضی»را کار پایه همکاریها اعلام کردند. از نظر من اینان به« حفظ زورکی تمامیت ارضی» معتقد اند وحفظ آنرا به «هر چیز مقدم » میدانند. حتی به دموکراسی و مبارزه با دیکتاتوری. اینان « زورکی » میخواهند تمامیت ارضی را حفظ کنند. من به « اتحاد آزادانه و دواطلبانه» میاندیشم.

و هیچ چیز « زورکی» را نمی پذیرم حتی چیزی را که موجب « سعادت من و دیگران» باشد. «خوشبخت کردن زورکی» را قبول ندارم. و آنرا به غایت نادرست میدانم. این بخش از روشنفکران جامعه ی فارسی زبان از قافله ی تمدن خیلی عقب اند. آنها هنوز در این عصر تفاوت یک چیز زورکی را با آزادانه و داوطلبانه درک نمیکنند. آنها برای کسی « حق انتخاب» قائل نیستند. یعنی در مورد حفظ تمامیت ارضی دیکتاتوری اعمال میکنند. این استبداد قابل پذیرش نیست. مسئله ی حفظ تمامیت ارضی در ایران هم باید با روش دموکراتیک حل شود و نه با دیکتاتوری. در مورد عدم مقاومت فرقه دموکرات نیز قبلاً در مقالاتم نوشته ام که آنرا یک اشتباه اساسی میدانم. مقاومت، عنصر جدایی ناپذیر هر جنبش مترقی ست. دستور عدم مقاومت از طرف رهبران فرقه فاجعه بود. که نتیجه آنرا دیدیم. چریک فدایی تا 57 « سلاح و سیانور» را برای « مقاومت» انتخاب کرده بود و به آن نیز عمل نمود. اینبود که نیروی ملیونی جوانان را به حرکت در آورد. فرقه ی دموکرات شعار « اؤلدو وار دؤندو یوخ»- یا مرگ یا آزادی- را انتخاب کرده بود؛ ولی متأسفانه به آن عمل ننمود. و ضرباتش را هم مردم ما متحمل شدند. و بعد ها چریک فدایی شاخه ی آذربایجان برای بر خورد با این سرخوردگیها مجبورشد « سلاح -سیانور» را انتخاب کند. مرضیه ی گل و دهها نازنین دیگر برای زدودن این ناامیدیها با این شیوه مقاومت کردند. که جنبش فدایی جان گرفت و شعله ور شد. من هم فکر نمیکنم که دموکراسی با برداشت آن بخش از روشنفکران جامعه فارسی زبان از این مقوله - آنچنان که آنها میخواهند- در ایران پیاده کنند ، مسئله ملی و عدالت اجتماعی و غیره حل میشوند. برداشت این بخش از روشنفکران از دموکراسی سطحی ست و چیزی برای ملیتهای ستمدیده و زحمکشان به بار نمیاورد. من به برداشت خود از این مقوله اشاره کرده ام. دموکراسی بدون عناصر یاد شده در بالا یک چیز سطحی و گول زنده است. که من آنرا « دموکراسی کاذب» مینامم.
خانم اشرف دهقانی- افتخار مردم و مبارزان آذربایجان- منظورش از دموکراسی، «دموکراسی پرولتری» ست. که بعد از انقلاب به رهبری زحمتکشان میتواند پیاده شود. همانطور که در « مارکسیسم کلاسیک» عنوان میشود. من چنین نمی اندیشم. در ایران که یک جامعه با نظام سرمایه داری کم رشد است شرایط پیاده شدن سوسیالیسم ، بگوییم با مشخصه ی دموکراتیک، و نه با خاصه های دیکتاتوری -که در تاریخ نتیجه اش را دیده ایم- وجود ندارد. مگر اینکه دیوار چین سیستم سرمایه داری جهانی در « اروپا و آمریکا و ژاپن و غیره» بشکند. و راه باز شود. تا چنین شرایطی آماده شود تنها میتوانیم « دموکراسی رئال» را توسط زحمتکشان و تبعیض دیدگان و ستمکشان عمق بدهیم. و مراحل ضرور و مقدماتی را آماده کنیم. که عبارتند از « رفع دیکتاتوری و تبعیض همه جانبه و اجرای عدالت اجتماعی نسبی» ست. و غیره. این را هم اضافه کنم که مسایل آذربایجان بدون چپ آذربایجان غیر قابل حل است. و در عین حال حل مسایل آذربایجان در پیوند ناگستنی با مسایل کل ایران قرار دارد. و همینطور منطقه و جهان.