Skip to main content

Anonymous گرامی نوشته « جهان

Anonymous گرامی نوشته « جهان
آ. ائلیار

Anonymous گرامی نوشته « جهان امروز هرگز بی طبقه نمی شود». این گزاره از درون متضاد است:« امروز» متضاد با « هرگز» است. با این تضاد -حکم منطقی گزاره-منفجر میشود. درست آن است که بگوییم جهان امروزی بی طبقه نمیشود.چون جهان امروزی با نظام سرمایه داری زنده است و گروههای اجتماعی« استثمارگر» و استثمار شده» طبقات را میسازند. بله جهان امروزی بی طبقه نیست و با دوام این وضعیت هم بی طبقه نمیشود.ولی« جهان هرگز بدون استثمارگر و استثمار شده نمیشود» یک حکم پیامبر گونه است. باز تضاد قبلی به شکل پنهان در این گزاره هم هست که آنرا متلاشی میکند. تضاد « جهان (ثابت و مطلق تصور شده) با زمان (هرگز) که تغییر یابنده است» .از کجا معلوم « استثمار جاودانه» است؟ از کجا معلوم انسان جهان دیگری را نخواهد ساخت؟ چرا باید « استثمار ثابت و مطلق» تصور شود؟ چرا نباید این امر شامل « دگرگونی» شود؟ و حتی جایش را به « عدم خودش» بدهد؟

بعد عزیز ما نوشته انسان با ایده ی تساوی در تضاد است» یعنی آیا تساوی یا برابری حقوقی« زن و مرد» ممکن نیست؟ آیا تساوی حقوقی « تبعیض دیده و ندیده » ممکن نیست؟ و ... باز نوشته « انسان با سوسیالیسم در تضاد است». منظور از سوسیالیسم اگر آن باشد که در جامعه «روابط استثمارگری و استثمار شدگی » وجود نداشته باشد ، در این حالت باید پرسید چرا این حالت با «خودیت انسان» متضاد است؟ تضادش در کجاست؟ اما «تضاد روابط استثماری و استثمارشدگی» با خود بودگی انسان متضاد است. چرا که رابطه ی استثمار شدگی، انسان را « نه به انسان»، بل به « انسانی که شئ شده » تبدیل میکند. امتحانش خوب است-حقوق هم دارد - تنها چند سال زندگی در شرایط « استثمارشدگی» کافی ست که فرد « شئ شدگی» خودش را لمس و درک کرده و ببیند.