Skip to main content

دکتر علیرضا نظمی افشار گرامی،

دکتر علیرضا نظمی افشار گرامی،
آ. ائلیار

دکتر علیرضا نظمی افشار گرامی، با این اندیشه در نوشته خود : «ملت ترک مسلمانِ ایران، نگاهبان اسلامی است که از حکومت اجدادی خویش، سلاجقه، بارث برده و میراث دار تشیّعی است که از روزگارنیاکانِ افتخار آفرینش،سلاطین صفوی، بدان مباهی و پایبند است.» نشان میدهد که خواهان حل مسئله ملی توسط « اسلام صفوی » در « حکومت اسلامی آذربایجان» است. این هم نظر و دیدگاهی ست که میکوشد « مبارزه ی ضد تبعیض و برابر حقوقی آذربایجان» را به سوی راه حل « ملی-اسلامی» سوق دهد. حالا بعد از 35 سال تجربه ی حکومت اسلامی ایران ، این گرامی چه دلایل منطقی برای درستی«دیدگاه خود» دارد در مقاله قید نشده است. امید است نظمی افشار گرامی نظر مستدل خود را با خوانندگان درمیان بگذارد.

اینکه شووینیسم 80 سال است « سیاست یک زبانی و یک قدرتی» را در ایران پیش میبرد - و زیانهای آنرا نیز شاهدیم - برای « مبارزه ی حق طلبانه ی نسل جوان آذربایجان» روشن است؛ اما اینکه این حق و حقوق تحت شرایط « اسلام صفوی» و شیعی صفوی- که یک دیدگاه ایده لوژیک مذهبی ست - و به غایت ارتجاعی، و بغایت تبعیضگر و خون آلود، چگونه میتواند پاسخگوی مسایل « تبعیض و عدالت اجتماعی و قدرت دموکراتیک» باشد، روشن نیست. نیاز به توضیح و دلیل دارد. آیا این « روش» کپی برداری از « کار خمینی» نیست ؟ عاقبت کار خمینی بکجا رسید برای دکتر گرامی ما آموزنده نیست؟ چرا؟ گذر از شووینیسم از طریق « حکومت ملی-اسلامی» راهی ست که قلمزن نشان میدهد. باید بگویم این گذرگاه نیست بل یک « بن بست» است. و مالامال از خون! نظیر بن بستی که خمینی به آن رسید. من اطمینان دارم نسل جوان آذربایجان این بن بست ها را بخوبی تشخیص میدهد. جوان آذربایجانی به جای فاشیسم خمینی نمیتواند فاشیسم صفوی در آذربایجان بنشاند. دلیل ساده اش آن است که شیعه گری ایده لوژیک حکومت خمینی را تجربه کرده است و میداند چه جهنمی ست. «حقوق ضایع شده و تبعیض دیدگی» نمیتواند جواز استقرار «فاشیسزم صفوی» در آذربایجان باشد. با دریغ و درد باید سخن خود را یکبار دیگر یادآوری کنم که «در هیچ دوره از تاریخ آذربایجان سطح اندیشه این چنین افت نداشته است».