Skip to main content

اینجانب هم آقای امرالله

اینجانب هم آقای امرالله
Anonymous

اینجانب هم آقای امرالله ابراهیمی را خیلی خوب می شناسم. چنانچه نزدیک ترین دوستش نباشم یکی از پنج نفر اول هستم. با این تفاوت که ظاهرن دوستان دیگر هندوانه زیر بقلش می گذارند و به انجام این کارها تشویقش می کنند اما اینجانب دوستانه و دلسوزانه می گویم که دست از این نوع کارهایش بردارد. دوستش دارم و برادرانه میگویم که برود و مطالعه نماید و بر آگاهی های خودش بیافزاید. او خودش را مخالف صد در صد جدی رژیم اسلامی می داند. مدت نوزده سال است که تمام هم و غمش را برای یافتن جاسوس های رژیم در کشور هلند صرف نموده است. جالب اینجاست که اصلن به جاسوس های حرفه ای و کارکشته رژیم هم کاری ندارد و هر آنچه که آنها می کنند را نه تنها توان کشفش را ندارد بلکه گویا حوصله در گیر نمودن خودش با آنها را ندارد. لذا تنها کشفیات ایشان در حوزه جداشدگان از مجاهدین خلاصه می گردد. با این حال من به ایشان می گویم که دوست عزیز،

بارک الله، مرحبا به تو، به جاسوس یابی هایت ادامه بده، تا آنجا که در توان داری علیه رژیم ملا ها مبارزه کن، چرا که مرتجع، ضدآزادی، دشمن انسانیت، آدم کش هستند، وعلاوه بر اینها که بر شمردم ده ها واژه نکبت بار دیگر که توسط دیگران و بطور شبانه روزی به آنها نسبت داده می شود بطور واقعی شامل حالشان میشود. اما روی سخن اینجانب به آقای ابراهیمی این است که دوست عزیز آیا این درست است که شما که خود را یک انسان مبارز و آگاه میدانی، بیایی و برای مبارزه با یک رژیم ارتجاعی از یک فرقه و یا تشکیلات ارتجاعی تر از آن حمایت کنی؟ اگر نسبت به مرتجع و ضد انسانی بودن روابط درونی این فرقه نا آگاه بودی دلم نمی سوخت، اما دردم از آنجا سرچشمه می گیرد و دلم از آن بدرد میاید که همه این ها را دیده و از نبودن کمترین حقوق انسانی در درون این تشکیلات آگاهی داری و حداقل به میزانی که برایت قابل درک و فهم باشد از این گونه بلایا به سر خودت هم آورده اند. حال چگونه وجدانت اجازه میدهد که واقعیات را نادیده بگیری و از این فرقه دفاع نمایی؟ تو یک انسان خوش قلب، مهربان، مردم دوست هستی. با این وضعیتی که پیش گرفتی چطور می خواهی جوابگوی آن خانواده ها و پدر و مادرانی باشی که به مدت سی سال است که رهبران مجاهدین آنها را نه تنها از دیدن فرزندانشان محروم نموده اند بلکه اجازه نداده اند که چند لحظه ای صدایشان را بشنوند. بسیاری از این مادران و پدران، انسان های معمولی و بدور از سیاست و سیاست بازی و اینجور مقولات بودند و در آرزوی دیدن فرزندانشان دق کردند و مردند. تو این ها را میدانی و برای من مبهم است که با آن قلب مهربانی که در تو سراغ دارم چطور به خودت اجازه حمایت از کسانی را میدهی که به این انسان های شریف و محترم ظلم نمودند. عزیز من، ظلم، ظلم است و فرقی نمیکند که گروهی در موضع حکومت و گروه دیگر در موضع مخالفت با حکومت انجام بدهند. تو و صدها نفر دیگر از این سازمان جدا شدید و با مشقت و بدبختی خودتان را به اروپا رساندید. اگر مجاهدین یک تشکیلات دموکراتیک بودند پس چرا جدا شدید؟ مگر تو نبودی که پس از جداشدن و رسیدن به اروپا، مثل همین هایی که اکنون تو آنها را مزدور رژیم می نامی اقدام به افشاگری اعمال ضد انسانی و غیر دموکراتیک مجاهدین نمودی. مگر مجاهدین بیشترین توهین ها را در نشریاتشان متوجه امراللله ابراهیمی نکردند. مگر تو را سر مزدور و سر دسته وابستگان به وزارت اطلاعات نمی نامیدند. آیا آنها به یکباره عوض شدند؟ خودت با دوتا چشمانت می بینی که نشدند. دلیلش هم این است که همان افراد محبوس در لیبرتی که جنابعالی اکنون سنگشان را به سینه میزنی و خواهان نجاتشان هستی را - بمانند داعشی ها - برای روز مبادا در آن زندان نگهداشته اند. فکر میکنی که امثال تو و دیگر نفرات جداشده در میان آنها چند نفر است؟ ساده لوحان میگویند که نفرات زندانی در لیبرتی عاقل و بالغ هستند و به خواسته خودشان در آنجا مانده اند. من و تو میدانیم که اینطور نیست و رهبران مجاهدین به زور اجبار و بیشتر با مغز شویی سی ساله و ایجاد ترس و وحشت از ورود به جامعه آنها را در آن محبس برای رسیدن به اهدافشان نگهداشته اند. به تجربه می گویم که اگر رهبران مجاهدین درب آنجا را باز نمایند اکثریت آن افراد از آن محل خارج و رهبران مجاهدین را قال خواهند گذاشت. تو خودت هم همه اینها را میدانی اما متاسفانه گویا که چشمانت را بسته ای و به بهانه مبارزه با رژیم همه این نامردمی ها را توجیه میکنی. دوست عزیزم، امرالله جان، قدر و ارزش آزادی را بدان و به مبارزه عاقلانه همسو و همدوش با هموطنانت احترام بگذار. درب مبارزه با رژیم برایت بسته نیست اما به فکر این ملتی که خودت را قربانی رهایی آنها نمودی باش و سعی نکن که آنها را در افتادن از چاله به به چاه تشویق نمایی.