Skip to main content

جناب آقای "عبدالله"، بنده هر

جناب آقای "عبدالله"، بنده هر
امرالله ابراهیمی

جناب آقای "عبدالله"، بنده هر چه به ذهنم فشار آوردم، نتوانستم "دوستی" به نام عبدالله آنهم دوستی که اینقدر به من نزدیک باشد را به یاد بیاورم. تنها عبدالله که در آنجا به یادم می آید، همان سلیمان هست که این ادبیات و انشای او نمی تواند باشد. نوشتید « امرالله ابراهیمی مدت نوزده سال است که تمام هم و غمش را برای یافتن جاسوس های رژیم در کشور هلند صرف نموده است. جالب اینجاست که اصلن به جاسوس های حرفه ای و کارکشته رژیم هم کاری ندارد و هر آنچه که آنها می کنند را نه تنها توان کشفش را ندارد بلکه گویا حوصله در گیر نمودن خودش با آنها را ندارد. لذا تنها کشفیات ایشان در حوزه جداشدگان از مجاهدین خلاصه می گردد.»!!

جناب آقای عبدالله، افشاگری ما در اروپا از دو عراقی مسلط به زبان فارسی و آنهم بدون لهجه شروع شد که از ایران اعزام شده بودند و هیچوقت نه در مناسبات مجاهدین بودند و نه ادعای آن را داشتند. بزرگترین افشاگری ما هم افشای "شبکه جاسوسی انوش" بود که بنا به اعترافات سازمان امنیت داخلی هلند و چند کشور اروپایی دیگر، کمیت و کیفیت مدارک ملموس بدست آمده از این شبکه در طول جنگ سرد هم بی سابقه بوده است. در این شبکه نه تنها هیچ یک از اعضای جدا شده مجاهدین وجود نداشت، بلکه وزارت اطلاعات با آوردن زن و دادن کتابهای "نفیس" و امکانات کلان می خواست از طریق نفوذی‌های خود انجمن مجاهدین را به چنگ آورد. انوش خود ادعای مارکسیت بودن داشت و هیچوقت هم عضو مجاهدین خلق نبود. همانا احمد جعفری، اکبر قراجه و .... هیچکدام نه عضو مجاهدین بودند و نه ادعای آن را داشتند. بقیه افشاگری‌های ما هم اینگونه بود. حالا اگر بخواهید همه این افشاگری‌ها را نادیده گرفته و فقط به افشاگری علیه کریم حقی منیع بچسبید تا آن را اینگونه جلوه دهید، شاید یک نفر به شما حق دهد چون کریم حقی عضو جدا شده مجاهدین بود. در مورد کریم حقی هم جای شک و شبهه نبود و نیست و آنچه که نوشتیم، اثبات شد. اما در مورد رابطه من و مجاهدین، بنده به دفعات نوشتم و باز هم تأکید می کنم که بنده نه مدعی و نه مشتری مجاهدینم. طبعاً هر جریانی که خود در حال مبارزه با نظام جهل و جنایت بر ایران است، بر من و ما دشمن نیست و باید راه را برای آن باز کرد. اگر شیوه مبارزه آن را نمی پسندیم و یا مؤثر و کارساز نمی دانیم، به شیوه‌ای که کارساز هست، عمل کنیم. براي منهم اصلاً مهم نيست كه مجاهدین بر عيله من چه گفتند و چه مي گويند، چه چاپ زدند و چه چاپ مي زنند. آنچه كه برايم مهم است اين است كه، كه هستم، چه كردم و چه مي كنم.
سالیان است که نصایح و توصیه شماها را شنیدم و خواندم. حال شما و دوستان‌تان که خواهان "افشاگری" علیه مجاهدین هستید، به توصیه من توجه کنید و بدانید که مؤثرترين افشاگري بر عليه سازمان مجاهدين و شوراي ملي مقاومت، نه شيوه " زهرا خانم "ي كه از سال 58-59 شروع شده و همچنان ادامه دارد، نه شيوه بيمارگونه خميني و خمینی صفتان با اعدام، شكنجه، ترور وسركوب كه يك هفته بعد از شروع آن اعلام كرده كه " نود و هشت درصد " را از بين برده و براي از بين بردن دو در صد باقيمانده بیش از سه دهه است كه ساليانه صدها ميليون دلار از حق و حقوق مردم محروم و گرسنه ایران را به آن اختصاص مي دهند، نه با شيوه همسو شدن با پاسدران جهل و جنایت در لو دادن و از بین بردن‌شان، بلكه با شيوه درست‌تر، بهتر و بي امان‌تر از مجاهدين مبارزه كردن است. مبارزه با باندهايي كه 35 سال است با ترور، سركوب و شكنجه بر ايرانيان حكم مي رانند.