Skip to main content

با سپاس از دوست گرامی اژدر

با سپاس از دوست گرامی اژدر
تبریزی

با سپاس از دوست گرامی اژدر بهنام که از نشانی اینترنتی آن شماره از روزنامه "کار" که درباره چگونگی ربایش بیژن مجلد نوبری نوشتاری نوشته بود دیگران را نیز آگاه کردند، دوستان گرامی، بدبختانه تا سخن از هفته نامه "کار" فدائیان به میان می آید کسانی که با رویدادهای تاریخی و سیاسی آشنا نیستند به ویژه جوانان کم سن و سال سر در گم می شوند! پس از انتحار اسلامی هفته نامه ای به نام "کار" از سوی سازمان چریک های فدائی خلق ایران چاپ می شد، پس از گردهمائی خردادماه سال ۱۳۵۹ و بخشبندی سازمان فدائیان به اکثریت و اقلیت هم سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت هفته نامه ای را به نام "کار" چاپ می کرد و هم سازمان فدائیان – اقلیت هفته نامه ای را به نام "کار" چاپ می کرد! از این روی هنگامی که کسی از هفته نامه "کار" فدائیان سخن به میان می آورد باید روشن کند که سخنش درباره کدام "کار" است؟! در هفته نامه "کار" شماره ۳۵ به

..... تاریخ دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۵۸ که پس از انتحار اسلامی و پیش از پیدایش "کار" فدائیان اکثریت و "کار" فدائیان اقلیت از سوی سازمان چریک های فدائی خلق ایران چاپ می شد درباره بیژن مجلد نوبری و چگونگی ربایشش چنین نوشته شده است: ( ..... توطئه ای که علیه یکی از اعضای سازمان چریک های فدائی خلق ایران طراحی شده بود! – خلق های مبارز ایران، روز اول آبان ماه روزنامه جمهوری اسلامی و سایر روزنامه های تهران به نقل از خبرگزاری پارس از کرمانشاه خبری را منتشر کردند حاکی از این که روز ۳۰ مهرماه هنگامی که پاسداران بیژن نوبری (عضو سازمان – شاخه تبریز) را برای محاکمه به کرمانشاه انتقال می دادند در راه بوکان مورد حمله مسلحانه اعضای حزب دموکرات قرار گرفته و موفق به فرار دادن او می شوند! خبر اضافه می کرد بیژن نوبری در این حادثه زخمی شده و دو پاسدار و محافظ وی نیز جراحاتی برداشته اند! سازمان قبلا اطلاع یافته بود که رفیق روز پنجشنبه ۲۶ مهرماه در تقاطع خیابان متحدین – هفده شهریور شهر تبریز دستگیر شده است اما پس از انتشار این خبر از آنجا که مسلم بود اولا مسئولیت بیژن کوچکترین ارتباطی به منطقه کردستان و کرمانشاه نداشته است ثانیا از آنجا که بنا به تجربیات گذشته سازمان با توجه به شکل درج خبر، سازمان وجود توطئه ای برای سر به نیست کردن رفیق را کاملا جدی تشخیص داد! به خصوص چون مراجعات خانواده رفیق برای اطلاع از سلامتی وی نیز به جائی نرسیده بود نگرانی ها را تشدید می کرد! مدت یک هفته پس از ربودن رفیق در تبریز و ٤ روز بعد از انتشار خبر روزنامه ها یعنی روز پنجشنبه ساعت ۵ بعد از ظهر پس از تماس با سازمان اطلاع می دهد که ساعت ٤ بعد از ظهر همان روز (۳ آبان ۵۸) موفق شده است از شکنجه گاهی در تهران که پاسداران او را در آن مخفی کرده بودند بگریزد و به جنبش بپیوندد! او بلافاصله گزارش مشروح ماوقع را در اختیار سازمان قرار داد که خلاصه آن چنین است: رفیق نوبری ساعت ۸ صبح پنجشنبه ۲۶ مهر در یکی از محله های تبریز مورد تعقیب دو نفر قرار می گیرد (یکی از آن افراد شخصی بود به نام حمید سلیمی که اکنون یکی از مسئولین سپاه پاسداران در تبریز است!) و چند دقیقه بعد در تقاطع خیابان متحدین – هفده شهریور توسط یکی از آنها که مسلح به کلت بود پس از مدتی کشمکش بازداشت و به کمیته آزادی (یکی از کمیته های تبریز) منتقل شده و به سپاه پاسداران تحویل داده می شود. هنگامی که ماشین از مقابل دانشگاه می گذشت او را به زیر صندلی اتوموبیل کشاندند که از بیرون دیده نشود! پس از پرونده سازی رفیق را با چشم بسته به همراه چند پاسدار مسلح به خانه ای شبیه به کارگاه که حیاط آن با پلاستیک زرد رنگ مسقف بود بردند و در یکی از اتاق های آن زندانی کردند! حمید سلیمی به سراغ وی می رود و در حالی که بی شرمانه از این واقعه سرمست بود همچون ساواکی معروف "تهرانی" جلاد گفت: "خوب گیرمان افتادی! صبر کن ببین چه به روزگارت می آوریم!" و بعد از او نوبت بازجوی دیگری به نام خیامی که خود را به هیأت فلسطینی ها درآورده بود می رسد! بازجوئی شروع شد! شیوه سؤال و جواب همچون ساواک ادامه یافت! رفیق از همان بدو ورود به عنوان اعتراض دست به اعتصاب غذا زده شروع به شعار دادن نمود! در این حال مزدوران نگهبان او به تکاپو افتادند! قول های مساعد می دادند که: "آزادت می کنیم! اشتباه کردیم! ....." ساعت ۱۲ همان شب رفیق را به اورمیه می برند! در آخرین ساعات روز ۲۷ مهر به سراغ او آمده و با چشم بسته او را به یکی از خانه های اشرافی فئودال های خوی بردند! اعتصاب غذا رفیق را بسیار ضعیف کرده بود، در آن حالت پاسداران طرح هائی برای ترور رفیق می کشیدند! یکی می گفت: "فلانی را کشتیم، تو را هم می فرستیم پیشش! می زنیم بعد می گوئیم در وسط راه با کردها درگیر شدیم و این توی ماشین تیر خورد!" دیگری .....