Skip to main content

(دنباله) ..... می گفت: "نه،

(دنباله) ..... می گفت: "نه،
تبریزی

(دنباله) ..... می گفت: "نه، بکشیم و چال کنیم!" سپس بین آنها مباحثاتی بر سر تقسیم پول و ساعت وی درگرفت! یکی از پاسداران کلت خود را آماده کرد و به روی شقیقه او گذاشت! یکی دیگر از پاسداران اصرار داشت که با یوزی (مسلسل) رفیق را ترور کند! (چند روز بعد یکی از همین پاسداران در تهران تحت تأثیر آشنا شدن با اهداف رفیق به او می گوید: بابا والله ما پاسدارها نمی فهمیم! در خوی کم مانده بود با کشتنت موافقت کنیم! فقط چون برگ رسید داده بودیم که تو را به تهران تحویل دهیم منصرف شدیم!) پس از چند ساعت توقف در خوی مستقیما به سوی تهران حرکت و صبح روز ۲۸ مهر به تهران می رسند، در تهران دوباره چشمان رفیق را می بندند و ساعتی بعد (۱۰ صبح) او را در یک زیر زمین در یک اتاق کوچک دارای یک لامپ کوچک و یک تختخواب حبس می کنند! در اینجا او متوجه می شود که از ابتدای ربودن وی کوشش زیادی به عمل آوردند که کسی متوجه دستگیری وی

..... نشود! یک بار وقتی از یک پاسدار می خواهد که به پدرش تلفن بزند و خبر دستگیریش را به او بدهد پاسدار جواب منفی می دهد و می گوید: "در کل ایران فقط ۵ – ۶ نفر از دستگیری تو خبر دارند و ما چنین اجازه ای نداریم!" رفیق از این ساعت به بعد تا روز پنجشنبه سوم آبان ماه ساعت ۱۰ صبح در آن اتاق زندانی بوده است! در طی این مدت در هیچ کجا هیچکس دلیل بازداشت و ربودن وی را به او اعلام نمی کند! در برابر سؤالات رفیق در این باره فقط جواب می دادند: "بعد خواهی فهمید!" در این ساعت وی موفق می شود با کندن دو آجر از دهانه مجرای عبور لوله های تأسیسات ساختمان که از بالای در ورودی اتاق می گذشت از آن بیرون آمده پس از ۶ ساعت تلاش بالاخره از محوطه محل اسارت خود خارج و ساعتی بعد به سازمان می پیوندد، این عین خلاصه وقایعی است که در طی یک هفته بر رفیق گذشت. از آنجا که این واقعه پرده از شکل گیری سازمانی جنایتکار برمی دارد که شکار و سر به نیست کردن انقلابیون را هدف خود قرار داده است سازمان تصمیم گرفت با انتشار جریان ماوقع و اعلام آن به همه خبرگزاری ها و مراجع حقوقی توطئه های کثیف و وحشیانه ای را که ارتجاع برای سرکوب انقلابیون تدارک دیده است افشا نماید ..... ********** در این نوشتار که در هفته نامه "کار" سازمان چریک های فدائی خلق ایران چاپ شده بود چند بار از خیابانی به نام "متحدین" در تبریز نام برده شده است، پس از انتحار اسلامی "چهار راه شهناز" به نام "چهار راه شریعتی" و خیابان "شهناز جنوبی" به نام "محبوبه متحدین" نام گذاری شده بود، "محبوبه متحدین" دختری بود که در زمان رژیم پادشاهی وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران بود، ساواکی ها یک بار او را دستگیر کرده و به او تجاوز کرده و سپس از او پس از تجاوز و بدون پوشاک و برهنه عکس گرفته بودند و سپس او را آزاد کرده بودند! پس از انتحار اسلامی عکس برهنه محبوبه متحدین و عکس برهنه چند دختر دیگر که ساواکی ها به آنها تجاوز کرده بودند در چند روزنامه چاپ شده بود، البته محبوبه متحدین سرانجام در درگیری با نیروهای رژیم پادشاهی کشته شد، پس از پیدایش کشمکش رژیم آخوندی با سازمان مجاهدین خلق ایران نام خیابان "شهناز جنوبی" از خیابان "محبوبه متحدین" به خیابان "شریعتی جنوبی" دگرش کرد! همچنین هیچ عکسی درباره رویداد ربایش بیژن مجلد نوبری در روزنامه "کار" که بخشی از نوشتار آن آورده شد چاپ نشده است اما روزنامه های دیگری بودند که درباره این رویداد به فراخی و همراه با چند عکس نوشته هائی را چاپ کرده بودند، گمان بر این است که روزنامه "اطلاعات" و شاید هفته نامه "مجاهد" در این باره نوشته هائی را چاپ کرده بودند، از دوستانی که درباره این روزنامه ها و عکس های چاپ شده در آنها آگاهی دارند درخواست می شود که دیگران را نیز آگاه کنند. با سپاس – تبریزی