Skip to main content

جناب آ. ائلیار گرامی این درد

جناب آ. ائلیار گرامی این درد
محمدرضا لوایی

جناب آ. ائلیار گرامی این درد نامه را از سر ناچاری نوشته ام. مهم نیست که بعضی از محترمین به آن هذیان بگویند. آنها باید به قول شما محیط را لمس کنند تا بدانند. حرفهای جدی زیادی می زنیم و به عنوان نمونه مردم از من انتظار دارند که فقط شعر و نوشتار و ... ببینند. قصد دفاع و غیره ندارم چون آنهایی که باید بخوانند و بدانند واقفند. اما برای آگاهی عرض کنم که از عکس و سند و مدارک پزشکی و ... هر چه دوستان بخواهند برایشان ارسال می کنم تا هذیان را لمس کنند. اما من خواستم عرض حال برای مردمم باشد که همیشه می پرسند حالت چطور است و من نمی توانم شیک و شکیل و با افاده، وقتی حالم خوب نیست و در عذابم، بگویم خوبم. این هذیان من نیست این هذیانی است که در درونش هستیم و آن را برایمان می سازند با هزینه کردنهای آنچنانی. به نظر من اتفاقا خوب است که گاهی نیز حال هم را بپرسیم به جای گنده حرف زدنها و تئوری بازی ها.

من به نظر دوستان احترام می گذارم اما یک بار آمدیم درد دل کنیم و سکوت روا نیست. مشکلات سر راه یک آذربایجانی در تبعید با اعتقادات فرهنگی و زبانی خود و در احاطۀ کسانی که بله می خواهند، آنقدر زیاد است که به نظرم مسائل رانده شدگان آذربایجان را از این زاویه نیز بررسی کنیم. کافی است قدم رنجه کنید و بیایید اینجا تا ببینید بین واقعیت و هذیان چه قدر فاصله است. من در امنیت نیستم. برای دیدنش آیا اثبات می خواهید؟ بفرمایید تشریف بیاورید. سوای این مطالب اگر این مختصر درددل و به قول شما هذیانها اذیتتان کرد پوزش می خواهم.