Skip to main content

پناهنده ی سیاسی از ایران،

پناهنده ی سیاسی از ایران،
آ. ائلیار

پناهنده ی سیاسی از ایران، بعداز زندان و شکنجه و فرار و آوارگی چندساله ، بعد از تجارب تلخ بسیار در رابطه با آدمها و حکومتها ، و فشارهای روحی شدید، وقتی در سرزمینی مثل آمریکا ساکن میشود که جامعه ای «ماشینی ست و به شدت فردگرا» ، و به ویژه اینکه «تک و تنها»ست؛ و به خصوص اینکه «روح هنری» دارد، همینطور با توجه به اینکه به «محیط فارسی زبان و آذربایجانی زبان» نه میگوید؛ و الفتی با محیط « آمریکایی» ندارد، و عشق اش «محیط بزرگ شده ی خود تبریز و آذربایجان» است، در دنیایی از مشکلات جدید زندگی روزمره گیر افتاده ، روشن است که در این گردباد چنان دور خود میچرخد که حتی «اسم خود» را نیز فراموش میکند.و لازم میاید که از دیگران نام خود را بپرسد. بسیار از تبعیدیها این دوره ها را تجربه کرده اند. و تجاربی برای رهایی از این وضعیت اندوخته اند. راستی در این شرایط چه می توان کرد که

از بحران روحی و مشکلات زندگی راهی به بیرون و خلاصی نسبی یافت؟ من به چند تجربه اشاره میکنم: 1- صحبت با روان پزشکان که کمک میکنند برای حل مسایل روحی . 2- اشتغال. 3- ایجاد روابط دوستانه و انسان دوستانه با کسانی که مورد علاقه قرار میگیرند.4- سرگرم شدن به کار مورد علاقه در ایام فراغت از اشتغال.5-حفاظت سلامتی روحی و جسمی در ارتباط با پزشک. 6- نگاه به آینده. نه به گذشته. پذیرفتن واقعیت زندگی جدید. 7- کنار گذاشتن عینک « من و دشمن من» در نگاه به انسانها. با توجه به اینکه «انسانها دشمن نیستند بلکه انسان اند. فقط دچار خلاف میشود. » تصحیح خلاف از طریق صحبت و قانون ممکن است. 8- بخشاینده بودن در تقصیر آدمها. 9- عشق به سعادت خود و عشق به سعادت دیگر انسانها. و درک علمی مکانیزم این شیفتگی.10- ایجاد شرایط جهت کار قلمی. 11- داشتن صبر و تحمل که زمان بسیاری از مسایل و دردها را حل میکند. و مانند اینها. 12-هر انسانی طبق فلسفه شخصی خود زندگی میکند. زندگی و محیط را توسط آن برای خود «معنی» میکند. به شادی و غم پی می برد. و به دیگر چیزها. اگر این فلسه ما را محکم و سلامت در زندگی روزمره نمیکند، برایمان «مشکل» درست کرده و نمیگذارد تندرست و سعادتمند زندگی کنیم لازم است تغییراتی در آن ایجاد کنیم. و همینطور تغییراتی در زندگی روزمره . و باز تغییراتی در نحوه ی کاربرد فلسفه ی خود. این سه تغییر میتوانند بسیارمشکل گشا باشند. فلسفه درست شخصی آن فلسفه ای ست که انسان را برای ادامه ی زندگی انسانی مقاوم و تندرست میسازد. در غیر این صورت لازم است که تغییرش داد. تبعیدی سیاسی فراری، شکنجه شده میتواند تا 20-30 سال در غربت در خواب کابوسهای جیمزباندی تجربه کند. طبیعی ست. ولی نباید دچار این وهم و خیال شود که «من همه جا تحت تعقیبم. همه دشمن اند.قصد جان من دارند.» . این گونه مشکلات روحی لازم است توسط پزشک و دارو مداوا شود. در غیر این صورت شخص سلامتی روحی و بعد سلامتی جسمی خود را از دست میدهد.در ژاپون ورزشهای «دفاع از خود» رایج است. و اینها در سایر کشورهای بزرگ هم تعلیم داده میشوند. اساس این ورزشها یک فلسفه است که کمک میکند شخص از خود دفاع کند. به نام فلسفه ی دفاع از خود معروف است.مبارز سیاسی «اصول گریز از تعقیب» را یاد میگرفت. که گوشه ای از همین فلسفه دفاع از خود است. کسی که اندکی از این فلسه آگاهی دارد میداند که « صندلی را هنگام افتادن میتوان با دست مانع شد. ولی دیوار بریزد باید جا خالی داد. ». انسان در برابر محیط گاهاً میتواند بایستد و گاهاً باید برای مقاومت جاخالی دهد. اگر ندهد له میشود. اصلی ست مهم برای له نشدن در محیط. فرد باید بداند در مقابل چه چیزی میتواند بایستد و در برابر چه چیزی باید جاخالی دهد. درگیری کورکورانه با محیط به له شدن فرد میانجامد.