Skip to main content

آقای تبریزی، مشکل شما مثل همه

آقای تبریزی، مشکل شما مثل همه
Anonymous

آقای تبریزی، مشکل شما مثل همه چپهای دیگر این است که همه چیز را اقتصادی می بینید و فکر میکنید اگر آدم خوراک و پوشاک و مسکن داشته باشد، همه چیز حل است. برای همین هم هست که برای چپها "عدالت اقتصادی" بسیار مهمتر از آزادی و عدالت اجتماعی ست. شما برای اینکه اثبات کنید سرمایه داری چیزهایی تولید میکند که نیاز محسوب نمی شوند و مردم را از راه تبلیغات دروغین به خریدن آن وامیدارند، به سیگار و گل اشاره کرده اید. همین دو مثال نشان میدهد شما تا چه حد با نیازهای روحی و معنوی انسانها بیگانه هستید. سیگار اصلا ربطی به سرمایه داری ندارد و حتی در اکثر جوامع بدوی از توتون یا چیزهایی شبیه آن استفاده میکردند و میکنند. چون کمی حالت "نشئه زا" دارد و روی خیلی ها تاثیر آرامش بخش دارد. در مورد تولید و فروش گل هم واقعیت این است که گل در اکثر فرهنگها جایگاهی ویژه داشته و از آن برای آرایش خودشان یا محیط زندگیشان استفاده

میکردند. در دنیای شهری امروزی که کمتر کسی خود باغ و باغچه دارد یا امکان این را دارد که به دامان طبیعت برود و با دسته ای گل برگردد، کاملا قابل درک است که بدون هیچگونه تبلیغات هم گل از ارزش بالایی برخوردار باشد و مردم هم برای آرایش خانه شان و هم به عنوان هدیه از آن استفاده کنند و حاضر باشند برایش پول خرج کنند. (این کامنت در پاسخ به این بخش از کامنت شما بود. نقل قول: "آن چه که کارل مارکس آن را (نیاز) می داند چیست؟ خوراک، نوشاک، پوشاک، خانه، دارو و هر آن چه که نبودن آنها مرگ انسان ها را در پی داشته باشد کارل مارکس آنها را (نیاز) می داند اما در میدان کردار چیزهائی دیده می شوند که با سخن کارل مارکس و شناسه ای که او از کالا دارد ناسازگار هستند! برای نمونه هر سال میلیاردها پول برای ساختن و خریدن و فروختن (سیگار) به کار می رود بی آن که سیگار کوچکترین پیوندی با نیازهای کارل مارکسی داشته باشد! سیگار نه خوراک است نه نوشاک است نه پوشاک است و نه دارو است و حتی برای تندرستی زیانبار است! و یا هر سال کشور هلند میلیاردها دلار از راه فروش (گل) به دست می آورد و کشورهای دیگری نیز هستند که از راه پرورش و فروش گل سودهای هنگفتی به دست می آورند اما گل نیز مانند سیگار با هیچ یک از چیزهائی که کارل هاینریش مارکس آنها را (نیاز) می داند در پیوند نیست!")