Skip to main content

خوانندگان ایران گلوبال مواضع

خوانندگان ایران گلوبال مواضع
Anonymous

خوانندگان ایران گلوبال مواضع مرا در مورد نظریات و ادبیات آقای لوایی می شناسند و نیازی به تکرار آنها نیست. در این نوشته آخری ایشان ما با یک انسان زخم خورده و دردمند و "پریشان" طرفیم (قابل توجه آقای ائلیار، من نمی دانم در کدام فرهنگ لغت کلمه "پریشان" فحش و توهین به حساب می آید!؟). لوایی از چیزی رنج می کشد که ما می توانیم آنرا واقعی، تخیلی و ... بدانیم. ولی هیچکدام از ما حق ندارد ادعا کند، که نویسنده این خطوط رنج نمی کشد. به انسان رنج کشیده باید کمک کرد، باید دردش را تسکین داد، زیرا جامعه ای که در آن کسی رنج نکشد، مسلما جای بهتری برای زندگی همگان است. ولی "کمک" باید واقعی باشد. کسی که در رنج یک انسان هویت قومی/زبانی او را برجسته می کند (آنان که چنین محیط هایی را تجربه نکرده اند، از مسایل آذربایجان بیخبر اند، تبعیض فرهنگی ندیده اند، نمی توانند دردنامه ها را درک کنند - آئلیار). آیا در غربت فقط

انسان آذربایجانی رنج می کشد و دیگران غرقه در نعمت و شادی اند؟ نگاه آ ائلیار به قضیه رنجهای فردی یک انسان متأسفاه بسیار جهتراد، اگر نگوییم نژادپرستانه است. او و دیگران با برجسته کردن مسائل "ترک و فارس" به رنجدیده هیچ کمکی نمی کنند و تنها زخمی بر زخمهای او می افزایند. رنج آقای لوایی اگرچه واقعی است، ولی ریشه در توهمات عمیق نسبت به ساختار سیاسی جهان دارد. من نمی توانم در اینباره قضاوت کنم که آیا واقعا "دو ارمنی" و "پانفارسها" زندگی را بر ایشان تلخ کرده اند یا نه، ولی آیا می شود خواند «خشی از پان فارسیسم آنچنان در بدنۀ قدرت و حکومت آمریکا نفوذ کرده که قادر به هر کاری هستند / لوایی» و صدای کرکننده زنگ خطر را نشنید؟ راه کمک به آقای لوایی و لواییها این است که آنها را در درجه اول از پارانویای ارمنی ستیزی و فارس ستیزی نجات دهیم و به آنها بگوییم که هر انسانی در درجه اول مسئول وضعیت خویش است و باید جارو کردن شهر را از در خانه خودش شروع کند. برای من بشدت مایه تأسف و انزجار است، که حتی انسانهای بظاهر فرهیخته در این سایت از رنج و درد یک انسان درهم شکسته بسود دعوای مضحک "ترک و فارس" بهره می برند. ایرانی که ما نخبگانش باشیم، شایسته همین جمهوری اسلامی است.