Skip to main content

رازی گرامی، 1-در نقد مقاله

رازی گرامی، 1-در نقد مقاله
آ. ائلیار

رازی گرامی، 1-در نقد مقاله «اندوه فارس و ترک» چنین نوشته ام:«غم انسانی، ترک و فارس ندارد و نمیشناسد؛ تنها نمود غم انسانهاست. و عام. شادیش نیز شادی همگان. اندوه انسانی، آزادی و خوشی و سعادت خود را جدا از دیگری نمی بیند. آزادی و سعادت خود را در آزادی و سعادت دیگری میجوید. این مفهوم اندوه بشری ست. اندوهی که در « من و تو » گرفتار آید غم منیت است . و اندوه منافع. آنهم منافع من. و بدرک دیگری. در حقیقت «غم من» ، من گرایی ست. و اگویسم . اندوه ادبیات اندوه بشری ست. در ادبیات جایی برای اندوه من گرایی نیست.در ادبیات هرگاه از من سخن میرود به معنای من بشریت است. و من بشری.»

2- من استقلال دوستی او را ستوده ام. ایشان در همین نوشته نیز گفته «مستقل بودن عشق من است.» این را هم تأیید کرده ام. استقلال و آزادی از ایده های انقلاب بهمن است. و درست.من تفاوت دید خود را در مورد استقلال با ایشان نیز روشن کرده ام. 3-
بله من نوشته ام ««آنان که چنین محیط هایی را تجربه نکرده اند، از مسایل آذربایجان بیخبر اند، تبعیض فرهنگی ندیده اند، نمی توانند دردنامه ها را درک کنند » . شما میگویید «درک میکنند». درست آن است که « برخیها درک میکنند و برخیها نمیکنند». 4- آنچه در رابطه با « درد نامه لوایی» در بر خوردی که با کامنتها صورت گرفته بود اشاره به « کامنت اتهام هذیان»گویی بود . که نشانه عدم درک بود.5- اگر بخواهیم به صورت عام موضوع درک را مطرح کنیم درست آن است که بالا نوشتم. ولی کامنت من در مورد «خاص» عنوان شده است. درد نامه ی لوایی در عین حال که جنبه عام دارد و شما میتوانید آنرا درک و احساس کنید اما جنبه خاص هم دارد که برای درک آن لازم است آدم در آن شرایط خاص باشد. 5- برای مثال « لوایی در محیط آذربایجانی جواب نه میدهد».شما نمی توانید عواقب آنرا «درک و احساس» کنید. و بدانید برای ایشان ، «واکنش» آن، چقدر سنگین است. من خودم تجربه کرده ام در یک محیط سیاسی- و نه آذربایجانی- پاسخ «نه»ی من با تهدید به «مرگ» روبرو شد. اما کسی که چنین محیطی را تجربه نکرده نمیتواند موضوع را لمس کند. 6- تبعیض فرهنگی را کسی لمس میکند که درد آنرا چشیده باشد. با خواندن و همدری و معلومات گرچه خوب و مثبت است و قابل احترام و حتی مشکل کشا -ولی نمی توان درد را لمس کرد. یکی به یکی گفت : « این قدر ناله نکن»! طرف پاسخ داد: « تن ات به تن ام نچسبیده که بدانی چه دردی میکشم و چرا این قدر ناله میکنم». 7-چه ربطی به هنر و قلمزن دارد؟ ربطش را در مقاله خود توضیح داده ام میتوانید ببینید:«لوایی می نویسد:«در عمرم کسی نبودم و نیستم که به قدرت و بازی های سیاسی بلی بگویم مستقل بودن عشق من است و البته مشکل من. اینجا به بعضی سازمان های فعال حرکت ملی که می خواستند با آنها باشم به لحاظ روح هنرمندانه نه گفتم. من همۀ فعالین را دوست دارم اما ذات من به گونه ای است که اگر عضو یک جایی باشم احساس خفگی قلم می کنم. دوست نداشتم که آزادی نوشتار در دایرۀ سازمان و نهاد و ...حبس گردد. آنهایی که مرا می شناسند این را می دانند.». امیدوارم حالا بتوانید تشخیص بدهید که موضوع چه ربطی به قلم و هنر و مستقل بودن دارد. او این پاسخ نه را به محیط فارسی زبان هم داده. آقای لوایی در عرصه های شعر نثرادبی و مقالات سیاسی به دو زبان کارکرده. 8- ربط را کسی درک میکند که اهل همین تجربه و محیط باشد. یک غیر محیطی هر چه قدر انسان باشد بی خبر از محیط است و نمی تواند مسایل آنرا لمس کند.9- عدم درک محیط چیز عامی ست و همه چنین اند. من با مطالبی از زندگی شما نمی توانم « درد و درد نامه»ات را درک و لمس کنم. کمی چرا ولی این برای حل مشکل کافی نیست.شما میدانید مثلاً تبعیض زبانی درست نیست. طرف آزار می بیند و مشکلات زیاد پیدا میکند و مانند اینها. اما نمی توانیم تصور کنید « قتل فرهنگ قتل انسان است. و بالاتر از آن زنده بگور کردن کودک و بزرگ سال است.اگر تئوریک قبول هم بکنید باز نمی توانید به عمق فاجعه پی ببرید.10- موضع شخص نشان میدهد که چقدر درک میکند. چند نفر نسبت به موضوع برخورد کردند و هرکس نشان داد که تا چه حدی مسئله را درک میکند. آن یکی هذیان گو نامید. شما هم گفتید این انسان درد میکشد. من هم گفتم آزادش بگذارید. عذاب بس است. خوب درکها هم مشخص است. توجه کنید انسان دارای دو جنبه خاص و عام است. که در انسان شناسی و علوم اجتماعی با مقولات «فردیت انسان» و «انسان بودن فرد» توضیح میدهند. نفی و جنبه خاص یا فردیت انسان از جلوه هایش یکی هم «نژادپرستی ست».