Skip to main content

بله، 1- در ترجمه از "معادل"

بله، 1- در ترجمه از "معادل"
آ. ائلیار

بله، 1-در ترجمه از "معادل" ها و ضرالمثلها استفاده میشود.2-مجاز هم به دیده گفته میشود.3-"یکه خوردن" تازه ساخت نسبت به دیکسینمک! تازگی یا قدیمی بودن هر کلمه را در خود همان زبان می جویند نه در زبان دیگر. اینکه فلان واژه در زبان من قدیمی تر از فلان کلمه در زبان مثلا انگلیسی ست، چیزی ست بی ربط و نادرست.4-در فارسی شکل رسای دیسکینمک همان است که قید کرده ام .5-« دیش» به معنای "یوخو" هم وجود دارد که در بعضی جا های آذربایجان غربی دیده ام بکار می برند. ولی در فرهنگها ندیده ام که قید کنند. و بیشتر با « گورمک» görmək استعمال میشود. دیش گوردوم. یوخو گوردوم. دیشده گوردوم= یوخودا گوردوم. دیش گوروردوم داشلانیب دوردوم. داشلانمان= بیرده ن قورخولو یوخودان آیئلماق.همان دیسکینمک است. بیرده ن-بیره آدام بیر حالتدن او بیری حالته قایتماق. دیشلنمیشدیم =یاتمیش دیم.

و همینطور مترادف آنرا «هوشلنمک» بکار می برند. هوشلنمیشدیم=یاتمیشدیم.
6-از سوی دیگر استعمال کلمات بستگی به «زمان-مکان-اشخاص- سن-جنس- حالت» دارد. واژه ی «دالیوی» پشتت. در تبریز بکار می برند. در اورمو«دالیین dalıyın» میگویند. از نظر من همه اینها را میتوان نوشت و بکاربرد. اما در شرایط خود. در شرایط غریبه استعمال واژه ها گاهاً نادرست است. به ویژه در نثر داستان. در روایت بهتر است از زبان عمومی تر و جا افتاده تر- که اصطلاحاً زبان ادبی یا کتبی و نگارش گویند- و بیشتر در بین اهل قلم رایج است -استفاده کرد. اما در گفت و گو میتوان لهجه را بکار گرفت. البته بین زبان ادبی و شفاهی بویژه در ترکی ما دیوار آهنین وجود ندارد. اینها خیلی بهم نزدیک اند. و در خیلی جا ها هم یکی. دیگر اینکه باز بستگی به استیل و شیوه ی خاص هر قلم زن دارد که با دیگری متفاوت است. مثل زبان شهریار با ساحر. یا با سهند. در فارسی زبان هدایت با دولت آبادی. و شاملو. بکارگیری لهجه ها زبان ادبی را غنی کرده و در یگانگی و عمومی تر شدن زبان کمک میکند. پروسه جا افتاده ترشدن «زبان ملی کتبی» در آذربایجان ما-که تقریباً یک قرن رسماً ممنوع بوده- از بکارگیری لهجه ها میگذرد. نگاه کنیم به «انتخاب» دو واژه ی « دیکسینمک» و «دیسکینمک». از نظر من هر دو را می توان نوشت. و درست نیست که بگوییم «دیسکینمک» گویشی ست . و بایکوت اش کنیم. هردو را میتوان در جای خود انتخاب کرد. مثلاً در شعر ممکن است «دیکسینمک» مناسب تر باشد. یا در نثر «دیسکینمک». بستگی به جای آنها دارد. من در یک شعر کلمه «دویامادیم» را به جای «دویمادیم»بکاربرده ام. که قدیمی ست. ولی دویمادیم را نتوانستم استعمال کنم -گرچه رایج و امروزی-ست. چون شعر را خراب میکرد. بگذریم. این بحث با موضوع ترجمه آغاز شد و به« چگونه بنویسیم» خاتمه می یابد. اما دوست دارم بحث در یک مقاله دنبال شود. و دوستان بگویند و بنویسند که میل دارند - و یا صحیح میدانند- زبان کتبی ما چگونه باشد؟ و بحث را زیر عنوان « گوجلی قلم» - آذربایجاندا قلم دیلی و دانشیق دیلی -زبان قلم و زبان شفاهی، در آذربایجان ؛ادامه یابد. ما برای رهایی از ستم ملی یا تبعیض به «قلم توانا» نیاز داریم. « قوی گوجلو قلمین اولسون»! در مورد ترجمه این نکته مهم را نیز بگویم که متد معروفی هست که بعضی ها از جمله -خود من- استفاده میکنند آن است که مطلب را ترجمه نمی کنند بل «باز نویسی» میکنند. شعر یا نثر یک زبان را به زبان دیگر باز نویسی میکنند. ایده یکی ست ولی مطلب ترجمه نیست. در فارسی ترجمه شعرهای خارجی که توسط شاملو شده ترجمه نیست بل «باز سرایش» است. همین کار را من کم و بیش در ترجمه میکنم. مطلب را با حفظ ایده به زبان دیگر باز نویسی میکنم. برای مثال میتوان به برخی شعر ها و یا داستانهای من مراجعه کرد. از جمله به پاراگراف اول نمایشنامه غنچه و مقایسه آن با متن فارسی.