Skip to main content

جناب فحاش! با فحش «کونی»

جناب فحاش! با فحش «کونی»
آ. ائلیار

جناب فحاش! با فحش «کونی»، آزادیخواهان در بازجویی های ساواما - سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی ایران- آشناهستند ، توسط بازجویان - که به بعضی از قربانیان خود تجاوز هم میکردند- به نام «اسلام ناب محمدی». و من هم با این فحشها آشنایم. ومیدانم اینها از ساواک شاه به شما ها به ارث رسیده است. اما چرا آنها را-خشونت را- بکار میگیرید؛ برای اینکه روحیات یک آزادیخواه را بشکنید و به او«تسلط» پیداکنید. و بدین وسیله «اختناق» ایجاد کنید و حکومت ضد بشری خودتان را در ایران از خطر سرنگونی نجات دهید. اگر« مبارزه برای آزادی» با این فحشها و تجاوزها و کشتارها از بین میرفت اکنون دیکتاتور ها جاودانه بودند. میدانیم که همه به گورستان تاریخ سپرده شده اند. و حکومت دیکتاتوری فاشیستی ایران هم دیر یا زود سرنوشتش همین است و بس. آنکه حرمت و احترام دارد و در دلها جاودانه است آزادی خواه است و آزادیخواهانند.

2- من با کمال میل به سئوالات خوانندگان پاسخ میدهم. و بحث میکنم.کسی شما را مجبور نکرده در سایت ما، که خانه فرهنگی ماست، کشیک بدهید. اگر وکیل کسی هستید وکالت بیخودی دارید، اینجا ما در خانه فرهنگی خود آزاد یم که بحث خود را پیش ببریم.3- من قلمزن هستم. کار قلمزن نوشتن است در مورد هرچیزی که دوست دارد و لازم میداند. چه کسی به شما حق داده که به من «امر و نهی» کنید. که چه بنویسم و چه ننویسم.کی بنویسم ، کی ننویسم. مثل اینکه اینجا را با «اتاق باز جویی» عوضی گرفته اید. 3- «فحش خواهر» نوشته اید. این نشان میدهد که از تربیت خانوادگی، محیطی، و شغلی، سالمی برخوردار نبوده اید. خواهر من برایم گفته زندگیم را جهت ایجاد یک «محیط سالم» صرف کنم تا کودکان و خانواده ها از
محیط اجتماعی زیبایی برخوردار شوند و آدمهایی مثل شما در جامعه بوجود نیایند. و این راه را ادامه میدهم.4- اسم من واقعی ست ، مثل کوه ساوالان آذربایجان. اما شما در پرده اید. و فاقد قدرت دید. ما شما را خوب می شناسیم. با آپی هایی که چیز ارسال میکنید و میدانیم از کجا. و عمداً گذاشته ایم که باشید تا خوانندگان هم از وجود «مبارک و اسلامی و ناب» شما مستفیض شوند. خوشحال میشویم که تمامیت خشونت و ماهیت اختناق حاکم بر جامعه ایران را با وجود خودتان، نشان خوانندگان میدهید. و تنفر آنان را علیه این خفقان برمی انگیزید.5-عکس من هم واقعی ست اما شما قدرت دید ندارید. اگر یکبار چهره و قیافه ی زیبای هزاران جوان و کودک گلی را که تنها به خاطر یک «نه!» در میدانهای اعدام دسته دسته خونشان را آقایان شما ریخته اند، بخاطر آورید، می بینید که گل بودند و دیگر هیچ. چهره و قیافه من هم همان گل است. و رنگم سرخی خون جوانان.6-من انسان «مرموزی» نیستم و خیلی هم ساده ام . چون پرستویی بربال شاخه ای. یا چون کبوتری بر لب بامی. ولی شما این سادگی انسانی را از دست داده اید . و حالتان غم افزاست. میرسد. میرسد از راه روزی، آن شکوفته بهاران. نمی ماند دگر اثری از زمستان شمایان .