Skip to main content

بارها از خود پرسیده ام : من

بارها از خود پرسیده ام : من
آ. ائلیار

اورمولوی عزیز،1- فکر میکنم انتظار شما آن بود که « عملکرد و تفکر چپ» را آکادمیک بررسی میکردم. نه این طور که شده. بله حق با شماست. اگر آکادمیک یعنی «تحقیقی-تحلیلی -نقدی» نوشته میشد بهتر بود. اما برنامه من در نوشتن این مطلب انجام چنین کاری نبود. در اصل این مطلب یک کامنت بود که بعد خواستم مستقل منتشر شود. و تنها اعتراض به «هیستیری چپ ستیزی » بود. که در مقالات و کامنتهای سایت جریان دارد . و مدیریت هم عین خیالش نیست. به دوستانم نیز گفتم که تشریف بیاورند بیرون و از خود دفاع کنند. 2- به قول فرقه دموکرات به «افندی ها» پرداخته ام و سلطنت طلبان و حکومت که تبلیغات«چپ ستیزی کور» راه انداخته اند.

3- نوشته ام «ذات جنبش آذربایجان ضد تبعیض،برابری خواهی، عدالت خواهی، آزادی» ست. مسئله جوانان هم این چیزهاست. من در نوشته ها و تحلیل هایم مسئله «حقوق و آزادی» را از «ناسیونالیسم و ترکیسم» جدا میکنم. و فرق میگذارم بین این دو چهره و حرکت و افراد.
4- حق با شماست نباید جوانان حرکت ضد تبعیض آذربایجان را تنها گذاشت و آنان را به دست افندیها سپرد. و اندیشه های ناسیونالیسم و پان ترکیسم. 5- کوشیده ام برای دوستان جوان در این راه یاور باشم و بخاطر آنان هم «نقد و بررسی مسایل آذربایجان» را یکی از کارهای خود برگزیده ام . 5- چپ با مسئله آذربایجان مشکل دارد. و از نظر من آنرا برای خودش غلط حل کرده است. چپ جنبش آذربایجان را در کل و عملاً«ملی» ارزیابی میکند. و خود را کنار میکشد. علت هم وجود ناسیونالیسم و ترکیسم در حرکت است.اینجا نسل جوان که خواهان «آزادی و برابری حقوقی و دموکراتیسم» است تنها گذاشته میشود.این کار را درست نمیدانم.
6- چپ نمی تواند «سازمان چپ ملی» در آذربایجان تشکیل بدهد. فلسفه چپ با فلسفه ملی یا ناسیونالیسم متضاد است. مگر اینکه «چپ ملی» باشند. که نادر اند. مثلا در «سول گوناذ». یا اینکه دوستان دیگر «چپ دموکرات تبریز یا آذربایجان» را دارند. که ویژگی خاص خود را دارند. علت عدم سازمان چپ ملی در آذربایجان آن است که ما «چپ ملی» نداریم. که سازمان هم داشته باشیم. چون جامعه ایران یک جامعه است. نه دو یا سه جامعه. چپ اتوماتیک در این جامعه متعلق به کل جامعه است. 7- راست، حرکت ِ« ملی» دارد. و ایده لوژی آن هم متعلق به بخش سرمایه دار آذربایجانی ست. که تحت فشار مرکز است و میخواهد با استقلال آذربایجان حکومت سرمایه داری خود را در آذربایجان مستقر کند. خوب چپ با این برنامه کنار بیا نیست. 8- چپ در آذربایجان تکلیف اش از سه راه مشخص است.
1- چپ سراسری 2- شاخه ی چپ سراسری 3- چپ ملی. که آخری را توضیح دادم. 9-بله موافقم . چپ لازم است در مقابل تبلیغات گوبلزی عملاً و نظراً از خود دفاع کند. و دست به حمله ی نظری بزند. درست است وگرنه چپ را برابر استالین و غیره بخورد جوانان میدهند. 10- اکنون چپ ایران در حال تشکیل سازمان بزرگ است ببینیم نتیجه چه خواهد شد. اما در ایران برنامه سازمانهای چپ ملی فکر نمی کنم عملی باشد. چون زمینه فکری وجود ندارد.
بارها از خود پرسیده ام : من چیستم؟ کیستم؟ یک انسانم. میکوشم انسان باشم. یک نویسنده ام. میکوشم نویسنده باشم. عاشق زادگاه خود و جهانم. شیفته سعادت انسانم. میکوشم شیفته باشم. من انسان دیکتاتور زده و تبعیض دیده و آزادی طلبم. یک برابری خواهم. آدمها را نمی توانم به دوست و دشمن تقسیم کنم. خطا کار و درستکار را بکار میگیرم. میاندیشم چیزی نمیدانم. نیاز به «دانایی جمعی» دارم. حقایق مطلق را قبول ندارم شناخت را نسبی میدانم. چیزی را نمی توانم ثابت ببینم . همه چیز در من، روان است. جهان کابوس وحشتناکی ست در "هستی و نیستی" میان سایه ها، که میتواند به رؤیای زیبایی مبدل شود. من عاشق این رؤیایم. نظر فلسفی من است. که توضیح اش در نوشته هایم پی گیری میشود. بگذریم...