Skip to main content

جناب ائلیار

جناب ائلیار
Anonymous

جناب ائلیار
به نظر بنده دقیقا نقطه مقابل تبلیغات هیستری ضدچپ همان پانترکیست و فاشیست نامیدن فعالین حرکت ملی آزربایجان هست. هر دو رویکرد باعث می شود که ما نتوانیم با خیال راحت به حرفهای طرفین گوش دهیم و ببینیم چه می خواهند. انسان آزربایجانی پر است از تناقض. شما اگر با خیلی از همین به قول شما بوزقورتچوها صحبت کنید خواهید دید که بسیاری از روحیات و تعالیم چپ را در درون خود دارند و بسیاری از روشهایشان چپی هست آما خودشان خبر از روحیات چپ خود ندارند زیرا چپ معادل کره شمالی است. جناب ائلیار روی سخن من با شماست و با تیکه پرانها کاری ندارم ولی استفاده از "افندی" و کلمات دیگر هیچ مشکلی را حل نمی کند. همه این تورکچوهای فانتزی و به قول شما بوزقورتچوها نزدیکان ما هستند و آنها از آزربایجان برخاسته اند. بنده از سن 16 سالگی با مسائل ملی آشنا شدم، زبان ترکی ام را تقویت کردم، عکس بوزقورد را بر

دیوار اتاقم زدم، در شهرم (اورمیه) وقتی دوستانم به زور با لهجه ترکی فارسی حرف می زدند آنها را مسخره کردم، در دوران لیسانس در تهران وارد فعالیت های دانشجویان ترک شدم. با همکلاسیهای کرد، فارس، لر و .. در مورد خواسته های ملی مان بحث کردم و لزوما این بحثها به صورت منطقی و با آرامش همراه نبود. رفته رفته اطلاعات بیشتری نصیبم شد اکنون خودم را نه تورکچو بلکه تورک می دانم و خیلی خوب متوجه شده ام که با ملی گرایی اتنیکی نمی توان کار سیاسی و تشکیلات سیاسی راه انداخت. خلاصه اینکه با مارک زدن و طرد کردن انسان آزربایجانی با تفکرات مختلف ما نمی توانیم ارزیابی درستی از جامعه آزربایجان داشته باشیم و متعاقبا نخواهیم توانست آسیب شناسی معقولی از حرکت صدساله اخیرمان داشته باشیم.
شما و من و افراد دیگری که هنوزعضو هیچ تشکل سیاسی نیستیم که به مسائل از زاویه منافع حزبی و جریانی نگاه کنیم نباید با مارک زدن از همنشینی، صحبت و بحث با تفکرات مختلف آزربایجان دوری کنیم. با استناد به گفته های شما به فرض قبول کردیم که ما نمی توانیم چپ تشکیلاتی و ملی در آزربایجان داشته باشیم اما آیا قبول دارید که به عنوان یک چپ آزربایجانی باید خیلی بیشتر از یک چپ کرد، فارس، عرب و ... به مسائل ملی آزربایجان، زبان ترکی آزربایجانی، موسیقی آزربایجان و ... اهمیت دهید؟ ( منظور از شما، نوعی بود وگرنه شما این مسئله را رعایت می کنید ولی تعداد بسیار زیادی از چپهای آزربایجانی این مسئله را رعایت نمی کنند).
سطح فعالیت سیاسی در آزربایجان بسیار تنزل کرده است و دلیل آن تغییر نحوه فعالیت سیاسی است. مسئله ملی و موضعگیری ملی دیگر چیزی نیست که بتوان آن را در آزربایجان انکار کرد آما برای اینکه بتوان سطح فعالیت سیاسی و تفکر سیاسی را در آزربایجان بالا برد باید شرایط جدید را پذیرفت و با قبول وجودمیل به نگاه به مسائل از زاویه ملی به افزایش سطح فعالیت سیاسی پرداخت. برگرداندن آزربایجان به دوران مشروطیت و انقلاب 57 و .. چاره راه نیست ضمنا انکار روحیه و خصوصیات غیرملی ( ترکی-آزربایجانی) فعالیت سیاسی آزربایجانیها در دوره مشروطه و بعد از آن نیز چاره کار نیست و نیازی نیست که برای حرکت ملی آزربایجان تاریخ چند صد ساله جور کرد چیزیکه از طرف بعضی طیفهای حرکت تعقیب می شود.
ما در آزربایجان نیاز به انسانهایی داریم که فارغ از تفکر چپ و راست، لیبرال، سوسیالیست زحمت مضاعف بکشند و از کوچکترین تحولات مثبت فارغ از اینکه از کدام جبهه صورت می گیرد حمایت کنند ولی این به معنی تسلیم شدن در برابر جبهه مقابل نیست. تورک گرایی فانتزی خطری است که حرکت ملی آزربایجان را تهدید می کند و مانع سیاسی شدن حرکت و باز شدن دید حرکت می شود ولی این خطر دلیل نمی شود که ما هویت های جعلی آذری و سیاست کاملا واکنشی و عکس العملی آذربایجانگرایی ( اصطلاحی که بعضی از چپهای آزربایجانی در مقابل ترکگرایی استفاده می کنند) روی بیاوریم. بنده هم خودم را آزربایجانگرا می دانم و این کلمه را نه در مقابل ترکگرایی بلکه در مقابل ترکیه گرایی، ایرانگرایی و.. می دانم. من از نظر اتنیکی و ملی ترک هستم و از نظر هویت جغرافیایی آزربایجانی هستم و دوست دارم این هویت جغرافیایی به زودی حالت سیاسی هم به خود بگیرد و دولت آزربایجان جنوبی فدرال، خودمختار و یا کاملا مستقل تشکیل شود.
مشکل چپ این است که به صورت ابتکاری نمی تواند به مسائل آزربایجان بپردازد و همیشه مطالبش را براساس ترس از ناسیونالیسم و ملی گرایی در حرکت ملی آزربایجان تدوین می کند. اگر همین تعداد اندک چپ آزربایجانی را هم در نظر بگیریم که در مورد مسائل آزربایجان نظر می دهند خواهیم دید که اگر طیف راست و گفتمانش در دو دهه اخیر رشد نمی کرد شاید یادشان نمی افتاد که آزربایجانی هم هست و مشکل ملی هم دارد البته متاسفانه.