Skip to main content

آزاد اورمولوی عزیز،« نقد ایده

آزاد اورمولوی عزیز،« نقد ایده
آ. ائلیار

آزاد اورمولوی عزیز،« نقد ایده های موجود در آذربایجان» هموار کردن راه «کسب حقوق» است. بله ، شما مثالی که از سرگذشت خود زده اید یک مثال تپیک است. در کلیت چه قبل از 57 و چه بعد از آن ، نسل جوان در جامعه ایران همین مسیر را طی کرده .و بعد در سالهای بلوغ فکری به نقد مسیر طی شده نشسته اند. من ایده های موجود در آذربایجان را در مقالات خود عمیقاً نقد کرده ام. و راه برون رفت را نشان داده ام. ما در آذربایجان بعد از 57 با «ملی گرایی» روبرو هستیم. این اندیشه 2 ریشه دارد:
الف- قشر سرمایه دار آذربایجان میخواهد سرمایه خود را از فشار مرکز رها کند و در ارتباط با همسایه های خود بکار اندازد.
ب- خود قشرسرمایه دار با این هدف نمی تواند پیروز شود. باید مردم لشگر آن باشند. اما چگونه؟ مردم «خواسته های فرهنگی-سیاسی-اقتصادی دارند». و تحت تبعیض اند. سرمایه هم تحت تبعیض مرکز است.

اینجا سرمایه و مردم نکته ی مشترک «تبعیض» دارند. این است که «ایده ها دو قسمت» میشوند. « ملی و دموکراتیک». بخش ملی متعلق به سرمایه است. بخش دموکراتیک متعلق به مردم. با حکومت قشر اجتماعی سرمایه دار محلی در آذربایجان تنها مشکل «فرهنگی و قدرت» حل میشود.مشکل« اقتصادی و دموکراسی» میماند و مردم باز در «فقرو زندان و فاحشگی و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی» غوطه میخورد. یعنی تنها مقولات «ترک و فارس» جایشان را عوض میکنند. ولی « زندگی آزاد و با رفاه» پدید نمی آید.
--- در آذربایجان از نظر سیاسی و فکری، این دو گرایش : ایده ی ملی خود را در «ناسیونالیسم- آذربایجانیزم و ترکیسم » فرموله میکند. ایده ی « برابری حقوقی» در «دموکراتیسم- عدالت خواهی». من در مقاله ی «استراتژی تاکتیک آذربایجان» این دو مسئله را جدا کرده گفته ام « راه درست مبارزه : برابری حقوقی» ست. یعنی کلیت مبارزه، ضروری ست دموکراتیک باشد. و ملی ها به دنبال مبارزه ی دموکراتیک روان شوند و نه برعکس.
در نقد اندیشه های سیاسی مجبوریم آنها را در مقولات فرموله کنیم و توسط صاحبان آنهم میشود و توضیح داده میشوند. تنها دقت و آنالیز کافی ست که بدانیم حرکتها به کجا ختم میشوند. منهم مثل شما موافقم نباید «مارک زد»، نباید «آنکه در راه ترکیسم یا ناسیونالیست» است «بایکوت» شود. لازم است «با مهربانی مسئله را روشن کرد و علمی نقد نمود» که دید درستی توسط خرد جمعی پدید آید. من سعی کرده ام تا حد امکان این متد را بکار گیرم ولی میدانم که گاهاً هم اینجا-آنجا دچار خطا شده ام. منهم موافقم چپ در تقویت بخش دموکراتیک و نقد دوستانه و علمی بخش ملی ضرورت دارد فعال و با احساس مسئولیت برخورد کند. و بایکوت- انک زنی، غلط است. در مقاله ای نوشته ام «هدف استراتژیک مبارزه در آذربایجان استقرار حکومت دموکراتیک آذربایجان است. با فدرال یا بدون فدرال». این عنوان مقاله من است در 21 آذر سال گذشته. ولی باید توجه کرد که کوششها در کدام سمت باشد. سمت دموکراتیک. نه در سمت سرمایه و ترکیسم. بل در جهت تأمین عدالت اجتماعی-دموکراسی و رفع تبعیضات. اینها نیز راهش در جامعه ایران-نه فقط در آذربایجان- چنین است: « اتحاد، در اهداف مشترک- جهت عمل مشترک؛ با صف مستقل». با متحدین وموافقان تغییر . کلاٌ چپ جامعه ی ایران لازم است بخش دموکراتیک جنبشها را تقویت کنند. تا جایی که به اسناد سازمانهای چپ واردم آنها در بخش دموکراتیک متحد حرکات هستند و با بخش سرمایه داری زاویه دارند. من خود را آذربایجان دوست میدانم و نه آذربایجانیست. زبانم ترکی ست. ولی ترکیست نیستم. از نظر جسمی خود را نتیجه آدمیان پیش از تاریخ تا کنون که در منطقه بوده اند ویا آمد وشد کرده اند میدانم. به ویژه در منطقه ی تاریخی آذربایجان.بهتر است اشاره کنم به شناختم از زادگاهمان «ارومو»: من فکر میکنم فرهنگ جامعه و مردم اورمیه در کل « دموکراتیک» است. از قدیم تا کنون. منهای بخش حکومتی ها در دو دوره. من جوامع بیشرشهرهای ایران را میشناسم . جامعه شهر اورمیه را پیشرفته دموکراتیک و فرهنگش را مدرن میدانم. بیخودی نبود میگفتند «اورمیه پاریس ایران است». من این پاریس را بخوبی لمس و زندگی کرده ام. با تمام عیبهایش. اورمیه در ایران با کمتر جایی قابل مقایسه است. شاید با شمال ایران بشود مقایسه کرد. روشنفکران اورمیه از قدیم این فرهنگ دموکراتیک خود را همه جا نشان داده اند. عاشیق گؤردوغون سولر. در هیئت سایت بر اساس این فرهنگ دموکراتیک دو نفر شرکت دارند. بدون این فرهنگ اورمیه که از کودکی با آن بزرگ شده ایم نیمشد در همچو سایتی با دیگران کنار آمد. وقتی پاریس فرانسه را دیدم گفتم :« بو نمندی؟ یاشاسین اؤز پاریسیمیز»! این دیگر چیست؟ زندباد پاریس خودمان!