Skip to main content

فرهنگ استبدادی و استبداد

فرهنگ استبدادی و استبداد
آ. ائلیار

فرهنگ استبدادی و استبداد فرهنگی. استبداد فرهنگی از سوی حکومت اعمال میشود و میتواند با یک قانون رفع شود. اما فرهنگ استبدادی با صدها قانون هم رفع نمیشود. چون در ذهن و روان جامعه قرار دارد. و مشکل اساسی هم همین است که استبداد فرهنگی حکومت-فرد-گروههای اجتماعی را میزاید. اعمال آن فاجعه میافریند و کسی را از آن فراری نیست. خون است و پای همه را میگیرد.

راه رفع آن فرهنگ مداراست. و به رسمیت شناختن حقوق فردی-اجتماعی و قوانین دموکراتیک. در مسئله این «پوستر» فرض کنیم واقعاً «توهین»شده به تیم تراکتور. راه حل آن شکایت تیم تراکتور علیه نماشنامه نویس و تماشاخانه بود. راه دوم که در سایت تراکتور فردی به نام «تراختور بایراقی» برگزیده «حمله و آتش افروزی» بود. مشکل جامعه ایران با این فرهنگ استبدادی ست. آنکه توهین را برگزیده از همین فرهنگ تغذیه کرده و آنکه فرمان حمله داده نیز از همین فرهنگ سیراب شده است. درد اصلی وجود این فرهنگ است که ریشه در نادانی دارد و «مقوله مدارا » را نمی شناسد. اگر توهین کنند آنرا میشناخت توهین نمیکرد. اگر توهین شده میشناخت به قانون متوصل میشد. از طرفداران توهین و توهین شده نیز که در رسانه ها چیز نوشتند در کل از فرهنگ استبداد پیروی کردند. کسی به قانون و مدارا فکر نکرد. کسی به فرهنگ استبدادی که همه را در جامعه به چنگ خود گرفته نیاندیشید. البته منهای افراد اندک که دعوت به تفکر در این مورد کردند. فرهنگ استبداد فرهنگ خون است. و این خون دامن همه را میگیرد کسی را یارای فرار از آن نیست. حکومت ایران مثال زنده است. و حکومت شاه نیز. خون ریخته اند و خون شان ریخته میشود. نمونه بارز: اکنون داعش بلای جان یزدانیان شده. یزدانیان دختر نوجوان خود دعا را که عاشق یک پسر مسلمان شده بود سنگ سار کردند. اینجا چه نکته مشترکی هست بین داعش و یزدانیان. خون. اینها خود را برحق میدانند خون یزدانیان را میریزند. یزدانیان خود را برحق دانستند خون دعا را ریختند. این خون پای هردوی اینها را گرفته است. علت مسئله نادانی-خود را حقیقت مطلق دانستن- و نشناختن مداراست.
دوستان فارسی زبان ، آذربایجانی زبان اسیر این فرهنگ استبدادی اند. پیامد این اسارت خون است و کسی را از خون فراری نیست. همه را در خود غرق میکند. به این فرهنگ اندیشه کنید. رهایی اینجاست. و نه در هیچ جای دیگر. غیر از اینجا همه جا باز تولید خون و اسارت و استبداد است.
«میگویند روزی کسی عکسی را که در آن مردی مرد دیگری را به زنجیر کشیده بوده است، به فرانس کافکا نشان میدهد. کافکا در پاسخ به آن عکس میگوید« آن دو مرد هر دو به زنجیر» هستند. کافکا مثل همیشه با این گفته اش نیز ما را به فکر وا میدارد. چیزی که باید در بنیادش نقد شود« زنجیر » است. فرهنگ استبدادی زنجیر استبداد است. بیایید خود را از این زنجیر آزاد کنیم. نقل این مثال از اخبار روز». در مورد فرهنگ استبدادی دنیایی کتاب و مقاله نوشته اند. اگر اینها را به سنگ و آهن و پولاد نوشته بودند حالا آب شده بودند. اما هیچ اثر قابل توجهی بر مغز بتونی این صاحبان فرهنگ استبدادی نگذاشته است. کامنتها-مقالا- بحثها همه نشان از این بتون دارند. کامنت نویس آمده بجای نظر دهی «بازجویی این و آن را در کامنتها» راه اندخته است. آن یکی فرمان حمله صادر میکند. این یکی انک می زند و کامنت ها شده میدان داغش! بدبختها دست از این خون بکشید، آن همه را در خود غرق خواهد کرد. آذربایجان ، ایران با این فرهنگ خون هرگز روی آزادی و سعادت نخواهد دید. خود را بییش از این گول نزنید...علت این بتون، منافع سیاسی ست. و اساس آنهم منافع اقتصادی.
اساس سیاست در آذربایجان بر منافع (سیاسی-اقتصادی-فرهنگی) قرار دارد. که مردم و قشر سرمایه دار در بخشی از آنها مشترک اند و در بخشی متضاد. از جمله در اقتصاد منافع متضاد دارند. همینطور در بخش فرهنگ و سیاست. منافع مردم با منافع بخش سرمایه در هر سه زمینه ضمن اشتراک ظاهری تضاد عمیق دارند.