Skip to main content

آقای میرزائی، من چشمم را بر

آقای میرزائی، من چشمم را بر
Anonymous

آقای میرزائی، من چشمم را بر خودبرتربینی و افکار و کردار نژادپرستانه در جامعه ایرانی نبسته ام. فرق من و شما در این است که من این افکار و کردار را در تمامی جامعه ایرانی می بینم و شما آن را فقط در <جامعه فارس> می بینید.
اینجا صحبت بر سر نام یک نمایشنامه است که هیچ ربطی به فارس و ترک و... ندارد. شما ادعا می کنید که <در دیالوگهای این نمایشنامه نیز آثار راسیزم به چشم میخورد> آیا بهتر این نیست که ادعای خودتان را مستند و متدل کنید و آن دیالگها را در اینجا بیاورید تا من و دیگران هم بدانیم که آن دیالوگه چه هستند؟
برخلاف شما من فکر می کنم که از آغاز دوران پهلوی تا حالا حکومتهای ایران <تیپولوژی اتنیکی> نداشته اند و همه آنها نمایندگان طبقات و اقشار مشخصی بوده اند که سیاست مرکزگرایی و تبعیض قومی - ملی از مشخصه ختی همه آنها بوده است.
سیاستی که بر این باور است که <احزاب سیاسی دمکرات فارسی نمیتوانند و

نباید در مناطق ملی متعلق به ملیتهای غیرفارس فعالیت داشته باشند> و <فریب خوردگان و عمله های استعمار داخلی......... بایستی به هر طریق از کل آذربایجان جنوبی بیرون رانده شوند> حالا دارد پای خودش را از آذربایجان هم بیرون می گذارد و می گوید که هر کسی به هر نحوی چیزی به ما بگوید (و یا نگوید و ما بخواهیم وانمود کنیم که گفته است) باید از ایران رانده شود.
در پوستری که برای نمایشنامه انتخاب شده بود، عکس یک خر و یک تراکتور بود. عکس تراکتور هیچ شباهتی هم به آرم تیم تراکتورسازی تبریز نداشت. ولی چه می توان کرد؟ این نمایشنامه که بعد از گذر از هفت خوان وزارت ارشاد گذشته بود (و معلوم نیست بعد از کدام تعویض و تعدیلهایی اجازه نمایش گرفته بود) دچار حمله متعصبینی شد که می توانند هر کلمه ای را تفسیر کنند و بعنوان توهین به آذربایجانیها بر سر <قوم فارس> بکوبند.
بیایید واقعیات را ببینیم و خودمان را گول نزنیم و مبارزه علیه نژادپرستی و راسیسم و فاشیسم را مسخ نکنیم و بی اعتبار نسازیم. بیایید کاری نکنیم که فردا حرف حقمان هم بعنوان حرفهای بی اساس در نظر گرفته شوند. در جامعه ایرانی، واقعیتهای نژادپرستانه فروانند و می توان بر آنها تاکید کرد و آنها را کوبید. تبلیغات بی اساس بر ضد خود تبدیل خواهند شد.