Skip to main content

جناب آفای دکتر عبدالستار

جناب آفای دکتر عبدالستار
ناصر کرمی

جناب آفای دکتر عبدالستار دوشوکی،.. من نه اینکه امروز با شما هم نظر هستم، بلکه حداقل از 12 سال پیش بر این عقیده بوده ام که ساختار ملّت دولت ( NationalStaat) "اکثریت همگون از یک قوم و إتنیک" مناسب جامعهء ایران نبوده و نیست. بلکه ساختار حکومتی "دولت ملّت" (Staatsnation) با ترکیبات اقوام و إتنیکهای مختلف میباشد که در ادبیّات آلمانی به آن هم Willensnation هم گفته میشود. در این ساختار قانون اساسی منبع حقوق شهروندی و فردی است . در مقابل این قانون اساسی افراد بدون وابستگی به پیشینه های قومی، رنگ پوست، زبانی، دینی جغرافیایی از حقوق مساوی برخوردارند. در نوشتارها بر جهان بینی لیبرالیسم و بر لیبرال دمکراسی ( لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی) تآکید داشته ام .

در این سیستم فرد واحد تشکیل دهندهء حکومت و میزان و مبدأ ارگان قانون گذاری و پاسدار حقوق فردی است و بر حقوق کلکتیو گروهی، قومی، نژادی، دینی و جغرافیایی خاصی تآکید ندارد حتّی بالاتر از پرنسیپ حکومت اکثریّت بر اقلیّت (دمکراسی، اریستوکراسی) است، و نقش حکومت و دولت در امور روزمرهء مردم را تا آن حد محدود و پایین می آورد که حکومت " فقط نگهبان شب" نامیده میشود. بارها"ملّت" را بر اساس اخرین دست آوردهای تئوریهای دمکراسی با واسطه و بدون واسطه فقط در مشترک بودن در دو فاکتور تعریف کرده ام: 1- مشترک بودن در یک جغرافیای سیاسی بنام ایران 2- مشترک بودن در ساختار و ارگانی بنام حکومت. بقیه فاکتورها و شاخص به خود مردم هر منطقه واگذار خواهد شد. مشکل اساسی نبود دمکراسی است، و قوم و قبیله گرایی، و دین گرایی گذار ار دیکتاتوری به دمکراسی را سد کرده است. بنا بر این را ه حلّهای ممکن ماورای اندیشه های قومگرایی و دین گرایی است، که باید هر چه زودتر به آن پرداخت و راه حل های مناسب را پیشنهاد کرد. آنچه مسلم هست حکومت آینده بر اساس سکولار دمکرات باید باشد و از همه مهمتر باید غیر متمرکز باشد، که روی چگونگی غیر متمرکز بودن آن باید بحث کرد و مناسترین آنرا انتخاب نمود که فدرالیسم در انواع آن میتواند مؤثر واقع شود. برای برکناری سیستم دیکتاتوری دینی امروز و برای برقراری یک سیستم سکولار دمکرات پرداختن به موضوعات تاریخ هفت تا سه هزار سالهء ایران، و یا اینکه آیا آریا و آریایی وجود دارد و یا ندارد، همه برای به انحراف کشاندن ضروزتهای امروزی بسود دیکتاتوری حاکم میباشد. این موضوع به این میماند که کارگران مهمان و مهاجر تُرک ترکیه به آلمان بعد از هفت نسل خود ادعا کنند که مردمی بنام آلمانی و سرزمینی بنام آلمان وجود ندارد و باید آنرا بازسازی و نامگذاری کنیم و یا مردم هند در انگلستان محل سکونت شما چنین ادعایی را بکنند، و یا مردمان عرب تبار شمال آفریقا در فرانسه چنین ادعایی را داشته باشند. ● در تهران شمار میلیونی تُرک آذری مهاجرت کرده است، درگیلان و مازندران کارگر مهاجر بوده اند، در استان فارس قشقایی ها هستند، و بطور پراکنده در سایر نقاط ایران، در کدامیک از این شهرها ایرانیان عملی علیه این مردمان راه انداخته اند، تا آنگاه در یابیم که ایرانیان دگر ستیز هستند، امّا در مقابل مردم تُرک آذربایجان مانند حکومت ترکیه در صدد نابودی و دربدری هم میهنان کُرد ما از سرزمین مادری و پدری خود در آذربایجان غربی هستند. من هم مانند شما بر این باور هستم که اقوام ساکن ایران بهم پیوسته و وابسته هستند، در خانواده های خودمان نگاه کنیم می بینیم که از هر قومی هست، عرب، تُرک اذری، تُرک قشقایی و غیره. باز دوباره تکرار میکنم، هدف اصلی باید شکستن حکومت مرکزی ایی باشد که بازسازی حکومتهای صفویان و قاجاریان است که قدرت سیاسی و اقتصادی آن در چنگ تُرک تباری آذری و ایرانیان خودباخته و خدمتگزار است، که ایدئولوژی شیعه گری را اسباب و ابزار کار خود قرار داده است. تا همچنان مردمان سایر نقاط ایران از جمله، کُرد و بلوچ، و غیره را در قدرت سیاسی و اقتصادی راه ندهند و همچنان به حاشیه برانند. البته خود شماها در این پرتاپ خود به بیرون هم متأسفانه نقش مؤثری را داشته اید. پیشنهاد من به شما این هست که زیاد به افرادی مانند ادیب برومند، مهاجرانی، مسعود بهنود و روحانی، و امثال اینها اهمیّتی ندهید، شما و همنوعان شما خود صاحب خانه اید، کلید را از دیگران درخواست نکنید و یا اگر دست آنهاست آنرا "باید" پس گرفت. مورد بیت فردوسی در فرصتی مناسب اشاره خواهم کرد.