شاخه های مختلف حزب کمونیست
Anonymous
شاخه های مختلف حزب کمونیست کارگری مفهوم ملت را از فرهنگ سیاسی خودشان حذف کرده و قوم را جایگزین آن کرده اند. منصور حکمت در مقاله " ملت، ناسیونالیسم و برنامه کمونیسم کارگری" در شماره 16 نشریه انترناسیونال نوشت: دوران ما در قیاس با دوران مارکس و لنین دوران کاملا متفاوتی است و روش ما در تعریف ملت و حق ملل با روش مارکس و لنین تفاوت دارد. بر این اساس او در همان مقاله نوشت:"حق ملل در تعیین سرنوشت خویش " اصلی کمونیستی و آزادیخوانه نیست بلکه به معنی دقیق کلمه خرافی و غیر قابل فهم است. او در ادامه نوشت: ما فرمولی مبنی بر حق "ملل" در کشور "کثیرالمله" ایران در تعیین سرنوشت خویش نداریم. به همین جهت
به همین جهت آنها مطالبه "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش " را از برنامه حزبی شان حذف کردند ولی اگر چاره ای در مقابل مبارزات ملی نداشته باشند آن را بعنوان "اجبار تاکتیکی" و عقب نشینی بپذیرند.
شاخه های مختلف حزب کمونیست کارگری (جناح حمید تقوایی، جناح کوروش مدرسی، جناح رحمان حسین زاده و غیره) به تبعیت از منصور حکمت وجود ملتها و هویت ملی را قبول ندارند. آنها موجودیت ملل را در ایران برسمیت نمی شناسند و مبارزه و جنبشهای ملی را "غده سرطانی" می نامند. آنها مانند سلطنت طلبان و جمهوری اسلامی ایران با صراحت، بدون نعارف با ملل تحت ستم در ایران و حقوق ملی آنها جنگ و دشمنی دارند.
جریانات مختلف کمونیسم کارگری بخوبی میدانند که در جنبش ملی آذربایجان مانند هر جنبش اجتماعی دیگر گرایشات سیاسی و احزاب مختلف شرکت و حضور دارند. اما آنها همه جریانات آذری را قوم پرست،تژاد پرست، ناسیونالیست و فاشیست می نامند.
جریانات کمونیست کارگری اگر مسلح بودند همین امروز مانند جمهوری اسلامی به سرکوب ملتها می پرداختند. اما خوشبختانه فعلا آنها چنین امکانی را ندارند و در نتیجه تلاش میکنند به درون جنبش ملی وارد شوند و تشکیلات حزبی شان را در آذربایجان یا کردستان ایجاد کنند تا ضربه نابود کننده را از درون به جنبش وارد سازند. حزب کمونیست کارگری برای نابودی و تضعیف جنبش ملی تجربه موفقی دارد. آنها در کردستان به درون کومه له نفوذ کردند و رهبریت کومه له و حزب کمونیست ایران را بدست گرفتند. آنها جنگ کومه له و حزب دمکرات را تشدید و شعله ور کردند و هزاران پیشمرگ را به کشت دادند. در ادامه تشکیلات حزب کمونیست و کومه له را با مباحثات روشنفکری به بحران سیاسی و تشکیلاتی کشیدند و بلاخره کومه له و حزب را با انشعابات مختلف تجزیه و نابود کردند و در پایان بساط خود را از کردستان جمع کرده و با غارت کردن تمام دارائی ها و دهها و دهها میلیون دلار پول کومه له به اروپا اسباب کشی کردند. منصور حکمت به دروغ اعلام کرد که "من تنها با قلم خودم از حزب کومه له و کمونیست بیرون آمدم."
خلاصه کنم، ضربه ای که حزب کمونیست کارگری به کومه له و جنبش ملی کردستان وارد آورد دهها برابر بزرگتر از ضربه ای بود که جمهوری اسلامی به جنبش ملی کردستان و کومه له آورد.
حزب کمونیست کارگری و کمیته آذربایجان آن تلاش میکنند نقشی را که در کردستان اجرا کردند در آذربایجان هم به عمل درآورند. تمام فعالیتهای آقای محسن ابراهیمی در این رابطه است. اما شرایط و اوضاع سیاسی آذربایجان با کردستان فرق دارد و امکان نفوذ سوسیال شوونیستها به جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان محال است. سوسیالیستهای آذربایجان و نیروهای دمکراتیک آذربایجان اجازه نخواهند داد کمونیستهای کارگری در آذربایجان به تخریبات شان ادامه دهند.
شاخه های مختلف حزب کمونیست کارگری (جناح حمید تقوایی، جناح کوروش مدرسی، جناح رحمان حسین زاده و غیره) به تبعیت از منصور حکمت وجود ملتها و هویت ملی را قبول ندارند. آنها موجودیت ملل را در ایران برسمیت نمی شناسند و مبارزه و جنبشهای ملی را "غده سرطانی" می نامند. آنها مانند سلطنت طلبان و جمهوری اسلامی ایران با صراحت، بدون نعارف با ملل تحت ستم در ایران و حقوق ملی آنها جنگ و دشمنی دارند.
جریانات مختلف کمونیسم کارگری بخوبی میدانند که در جنبش ملی آذربایجان مانند هر جنبش اجتماعی دیگر گرایشات سیاسی و احزاب مختلف شرکت و حضور دارند. اما آنها همه جریانات آذری را قوم پرست،تژاد پرست، ناسیونالیست و فاشیست می نامند.
جریانات کمونیست کارگری اگر مسلح بودند همین امروز مانند جمهوری اسلامی به سرکوب ملتها می پرداختند. اما خوشبختانه فعلا آنها چنین امکانی را ندارند و در نتیجه تلاش میکنند به درون جنبش ملی وارد شوند و تشکیلات حزبی شان را در آذربایجان یا کردستان ایجاد کنند تا ضربه نابود کننده را از درون به جنبش وارد سازند. حزب کمونیست کارگری برای نابودی و تضعیف جنبش ملی تجربه موفقی دارد. آنها در کردستان به درون کومه له نفوذ کردند و رهبریت کومه له و حزب کمونیست ایران را بدست گرفتند. آنها جنگ کومه له و حزب دمکرات را تشدید و شعله ور کردند و هزاران پیشمرگ را به کشت دادند. در ادامه تشکیلات حزب کمونیست و کومه له را با مباحثات روشنفکری به بحران سیاسی و تشکیلاتی کشیدند و بلاخره کومه له و حزب را با انشعابات مختلف تجزیه و نابود کردند و در پایان بساط خود را از کردستان جمع کرده و با غارت کردن تمام دارائی ها و دهها و دهها میلیون دلار پول کومه له به اروپا اسباب کشی کردند. منصور حکمت به دروغ اعلام کرد که "من تنها با قلم خودم از حزب کومه له و کمونیست بیرون آمدم."
خلاصه کنم، ضربه ای که حزب کمونیست کارگری به کومه له و جنبش ملی کردستان وارد آورد دهها برابر بزرگتر از ضربه ای بود که جمهوری اسلامی به جنبش ملی کردستان و کومه له آورد.
حزب کمونیست کارگری و کمیته آذربایجان آن تلاش میکنند نقشی را که در کردستان اجرا کردند در آذربایجان هم به عمل درآورند. تمام فعالیتهای آقای محسن ابراهیمی در این رابطه است. اما شرایط و اوضاع سیاسی آذربایجان با کردستان فرق دارد و امکان نفوذ سوسیال شوونیستها به جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان محال است. سوسیالیستهای آذربایجان و نیروهای دمکراتیک آذربایجان اجازه نخواهند داد کمونیستهای کارگری در آذربایجان به تخریبات شان ادامه دهند.