Skip to main content

جناب آقای یوسف آذربایجان!

جناب آقای یوسف آذربایجان!
Anonymous

جناب آقای یوسف آذربایجان!
1- موسوی و کروبی بهانه ای بیش بودند، برای نشان دادن انزجار و تنفر نسبت به دیکتاتوری
2- قرار نبود واقعا خود احمدی نژاد دم در استادیوم بایستد و پرچم قرمز پخش کند. نوشته من از روی گفته های شاهدان عینی است که آن موقع ها، افرادی بدون دخالت ماموران انتظامی و درنهایت آرامش اقدام به هدیه پرچم های قرمز به اشخاصی می کردند که وارد استادیوم می شدند.
3- نوشته اید از اتهام به حرکت ملی دست بردارید. یعنی اینکه یک موجودی هست به اسم حرکت ملی و متعلق به یک طیف خاص و من دارم به حریم و ملک خصوصی آنها تجاوز می کنم. دوست عزیزم! من یک آذربایجانی هستم و برای رفاه و سربلندی فرزندان آذربایجان در خود احساس وظیفه می کنم

و عمرم را صرف وطنم کرده ام نه در حرف و گفتار ، بلکه در عمل. البته حرف و گفتار هم برای مبارزه ما از ضروریات است، اما بسیاری از این گفتارها هستند که مبارزه هویت طلبی ما را به بیراهه کشانده اند.
پیش رویمان مردمی داریم آسیمیله شده. توی خانه شان هم با بچه هایشان به زبان فارسی حرف می زنند. وقتیکه باهاشان از لزوم زبان مادری صحبت به میان می آوریم، حتی خود دوستانمان هم به ما می گویند توهم که آذربادیمجانچی شده ای. حال شما می خواهید با شعار استقلال، این مردم را پشت سرتان ببینید؟ ما حقوقمان را در داخل کشوری بنام ایران از دست داده ایم و در راه کسب آن از پای نخواهیم نشست. شما، پشت ویترین قنادی، کیک رنگین و خوشمزه ای را برای ماهای با جیب خالی نشانمان می دهید و بر سرمان می کوبید خاک توی سرتان با آن نان و پنیری که می خورید، نگه کن کیک را. چرا آن را نمی خوری. دوست عزیزم، اینجا خاورمیانه است، اروپا نیست. توی خاورمیانه استقلال، جنگ طلب می کند، سلاح و نیروی نظامی می خواهد، خون و کشتار می طلبد.
دوست عزیزم! من کاملا متوجه نقطه نظرات شما هستم. اما شما همیشه از یک دریچه نگاه می کنید و هر بار هم مرا متهم کرده اید. یکبارهم که شده سوای از بزرگنمایی هایی که برخی فعالین ملی می کنند، از خودتان بپرسید واقعا در وضعیت کنونی امکان استقلال آذربایجان وجود دارد؟