Skip to main content

بله ، عزیز ، «همه چیز این دو

بله ، عزیز ، «همه چیز این دو
آ. ائلیار

بله ، عزیز ، «همه چیز این دو پدیده» با هم برابر نیست.حق با شماست.اما فرمول من همانطور که قیدکرده ام «گوهر» این دو پدیده را نشان میدهد که راسیسم است.والبته دشمنی وجنگ طلبی هم بدنبال دارد. فرمولها بیروح اند وفرقی بین ظالم و مظلوم نمی گذارند. من فرمول را ساده کردم و تنها نتیجه را قید نمودم. گر چه امکان آن هست که تفاوتها را نیز در فرمول گنجاند. اما در فرجام با ساده شدن همین نتیجه بیرون میاید که نوشته ام.
-زبان پست فارسی-زبان زیبای ترکی
در این دو گزاره نتیجه «ر» یا راسیسم است. و فرمول کاری به علت و کنش و واکنش افراد ندارد.
اشکال اساسی همانطورکه نوشته ام در«نگاه اتنیکی به همه چیز»نهفته است. این دید غیرعلمی ونادرست است و نمی تواند واقعیات موجود در جامعه را تحلیل درست بکند. راه چاره ترک این دید واتخاذ «روش علمی جامعه شناسانه» برای آنالیز خود اجتماع و سیاست و اقشار اجتماعی و حکومت و انقلاب است.

دوستانی که گرفتار دید اتنیکی شده اند کمبود مطالعات «جامعه شناسی-اقتصادی- سیاسی- فلسفی تاریخی» دارند. کسانی که
حداقل مطالعات چینی دارد با روش علمی آنالیز پدیده ها آشنا هستند و نمی توانند «همه چیز را از دریچه اتنیک» ببینند.
سیاست آنچنان که مینماید آسان نیست و سیاست ورزی «علم و هنر» است. که این دوستان ما فاقد آنند و این است که
در بیراهه ها به کار گل مشغول اند.(چومور آیاقلایئیرلار).

نمی خواهم از نویسندگان آذربایجانی که تنها از دریچه ی «اتنیک» به پدیده ها می نگرند نام ببرم. با یک نگاه به نوشته های این دوستان در سایتها می بینیم که « تقریباً همه چیز» را از این زاویه مینگرند. و این در اندیشه ما «فاجعه» است. این است که بارها نوشته ام در هیچ دوره ای آذربایجان چنین دچار «افت اندیشه ورزی» نشده است.

نگاه اتنیکی، کودکان ، دانش آموزان، جوانان، زنان، کارگران، سرمایه داران، تجار و بازاریان، آداب و رسوم، مذهب، تاریخ، حرکات سیاسی، زبان و ادبیات، علم و هنر، دولت -حکومت و خلاصه همه چیز را از دریچه خود مینگرد. و این فاجعه است. اینجا برای روش و دید علمی جایی نیست. همان کاری که «دید نازیسم در آلمان» و فاشیسم در ایتالیا کرد. و حتی پزشکی را هم با دید نازیستی پیش بردند.

شما وقتی در موسیقی توجه به موتزارت و بتهون میکنید این نشان میدهد که دید باز است و نمی خواهد خود را در دریچه اتنیک زندانی کند و چشم به جهان ببندد. یا وقتی بازوهای کارا را در تغییر جامعه -ترک و فارس- مورد توجه قرار میدهید نشانه آن است که نمی خواهید تنها از یک زاویه نگاه کنید. حالا عکس این را در نظر گیرید و به گزاره ها در سایتها توجه کنید. می بینید که نگرش از زاویه ی اتنیک تک پنجره ای و بسته چگونه انسان را نابینا میکند. این بحث را خلاصه کنم:

ما نیاز به دید جهانی داریم، دید بسته ی محلی ذهن ما را فلج کرده است. از پنجره ی جهانی باید به محل خود بنگریم و نه برعکس. از محل خود نمی توانیم جهان را تماشا کنیم. از بلندی ست که می توان همه جا را دید. در خانه خود تنها می توانیم خود را ببینیم و چون آبی در گودال بگندیم. اکنون ما با تعفن این گودال روبرو هستیم. این است که کار ما به راسیسم منتهی شده است.
شما پیام بهرنگی و ساعدی و پیشه وری و نابدل و اینها را ببین و با پیام این دید اتنیکی که به راسیسم خاتمه یافته مقایسه کنید. از کجا به کجا رسیده ایم...

من مقاله ای دارم با عنوان «کودکان کار و خیابانی در آذربایجان غربی». دید اتنیکی عنوان آنرا « کودکان کار و خیابانی ترک در آذربایجان غربی» انتخاب میکند و با این دید هم آنرا میخواهد.
نمایشنامه ی «غنجه یا دخترک گل فروش» را با دید « دخترک گلفروش ترک» میخواند.
در حالیکه اینجا مطالبی مطرح است که به همه کودکان جهان مربوط است و نمی توان کودک را اتنیکی کرد. گر چه کودکان مشکلات اتنیکی هم دارند و من آنرا در مقاله های « پنجره دن قوش کئچدی! » پرنده از جلوی پنجره گذشت» و «چون کودک ام فارسی فراموشم میشود» نوشته ام. اما با دید حقوق بشری که جهانی ست به مسئله نگاه کرده ام. نه اتنیکی بسته.