Skip to main content

ناظر گرامی،

ناظر گرامی،
آ. ائلیار

ناظر گرامی،
دین و مذهب به عنوان« اعتقاد قلبی و شخصی هر انسان » و قتی طبق قانون«زیان و صدمه و آزاری » به کسی ندارد، یک مسئله شخصی ست و دیگران حق دخالت در آن ندارند. مثل اعتقاد قلبی پدران و مادران همه ی ما ها. که این اعتقاد قلبی تنها مال خودشان بود و هست و کاری به دیگران ندارند. کاری هم نداشتند که بچه هایشان یا همسایگانشان قبول دارند یا ندارند. وقتی هم بحث میشد تنها نظر خود را میگفتند و کاری نداشتند که کسی قبول میکند یا نمیکند. هر کس در اعتقاد قلبی آزاد بود. و این صحیح و انسانی ست.میگفتند«عیسی به دین خود-موسی به دین خود».یعنی همه در اعتقاد قلبی آزاد اند. حتی توهین هم جواب خشن ندارد. معروف است که پیامبران- حتی محمد -پاسخ توهین را با خشونت جواب نمیدادند. پاسخ آن بخشش بود یا صحبت و توضیح. به نادان فرصت میدادند خود در طول زندگی با تجارب شخصی خود به خردمندی رسد.

دیگر کشتارگاه و قصابی راه نمی انداختند. اگر هم کسی کرده امروزه درست نیست. و جهان جلواش را میگیرد.
اکنون ما در دوره ای زندگی میکنیم که «گروهی اسلام را سیاسی کرده اند و بازور حکومتی و غیر حکومتی میخواهند همه چیز را طبق خواسته یک قشر صاحب قدرت - که تفسیر خاصی از دین دارند- از راه «ترور-زندان و آزار و اذیت- و غیره» به مردم خود و سراسر جهان تحمیل کنند. این کار ضد انسانی ست.
ضد تمدن و پیشرفت است.

حالا همه با این « زور گویی و کشتار» مشکل دارند. راه چاره آن است که دین -اعتقاد شخصی و قلبی باشد. و دولتها باید جلو زورگویی و ترور را بگیرند. و خودشان در این خشونت شرکت نکنند.
اینکه مردم دهها ظلم می بینند یا نمی بینند جای خود دارد اما نباید بنام دین کشتار کرد و یا آزار رساند. این کار به زیان خود هر دینی ست. مردم وقتی از چیزی خوششان میاید که «خود آزادانه با علاقه شخصی» به دنبال آن بروند . چیزی که با «امر و نهی» ، زور و خشونت همراه باشد مردم را فراری میدهد. در 40 سال اخیر اسلام به عنوان اعتقاد قلبی از این راه بسیار زیان دیده است. حالا خیلی ها از دین فرار میکنند که قدیمها چنین نبود. امروزه نمیتوان با وسیله کردن دین کشورگشایی کرد یا زور گفت و کشتار نمود. جلو اش را میگیرند. آن تفسیری از دین، که چنین میکند در حقیقت تیشه به ریشه دین هم میزند. علاوه بر اینکه موجب نابودی انسانهاست. کشتار و آزار به خاطر اعتقاد، انسانیت نیست بربریت است. و ربطی به دین هم ندارد.
اسلام سیاسی گروه حاکم در ایران بدون اینکه خود بداند ریشه اسلام قلبی را بریده است. افتادن این درخت وقتی روشن خواهد شد که قدرت، از دست آنها، توسط ملت گرفته شود. روحانی گفت «مردم را با زور به بهشت نبرید». بله اینها هم بعد از 40 سال تازه دارند به پوچی نظرات ویرانگر و گشتار آلود خود کم کم پی می برند. اما چه دیر. بعد از هزاران هزار نو گل جامعه زیر ساطور خون چگانشان تکه-تکه شدند.
«اسلام سیاسی» دین نیست ،«سازمان نظامی ایده لوژیک» است. حالا این سازمان نظامی هم به نفع «مادی-قدرتی» خود کار میکند و هم قدرتهای بزرک آنها را به «نفع » خود از راه حمایت یا غیره به بازی میگیرند.

بله همه ی مردم جهان در همه ی کشورها با دولتها و حتی با خود جهان مشکل دارند و همیشه داشته اند. اما اینها نمی تواند «اعمال این دولتها و سازمانهای سیاسی اسلامی» را موجه جلوه دهند. نخست باید این علف هرز کنده شود تا بعد بتوان به مشکلات دیگر رسید. مردم فرانسه در میان «تروریسم اسلامی» نمی توانند برای مشکلات ضنفی-سیاسی خود کاری بکنند تا وقتی که جامعه با علف هرز ترور اسلامی مشکل دارد.