Skip to main content

اژدر خان بیخودی جوش نزن

اژدر خان بیخودی جوش نزن
مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

اژدر خان بیخودی جوش نزن. میدونی که کسی به حرفت گوش نمیده. میدونی که آخرش هم این کیانوش تسلیم جو میشه و میگه باشه.
خودت می مونی و هزار تا کار روی دستت. بعد هم که پشیمون شدن، اصلا به این فکر نمی کنن که چه زحمتی به خاطر این هر چه پیش آید خوش آیدها کشیدی.
بیخودی زور نزن که این دفعه مساله فرق می کنه. این دفعه یه شعار دهن پر کن پشت این طرح خوابیده: "حق هر کسی برای انتشار مطالب به زبانهای غیر فارسی". یه لشکر هم پشت اون صف کشیدن و دارن هورا می کشن و شعار میدن.
مگه یادت رفته؟ همین چند وقت پیش بود که همین ائلیار خان و اقبال خان طرح جدید بررسی کامنتها رو دادن. هر چی گریه کردی، التماس کردی، که ای بابا این کار عملی نیست، هزار تا مشکل داره، اول کمی روش فکر کنین و بعد تصمیم بگیرین، انگار نه انگار!
کسی به گریه هات توجهی نکرد. بعدش چی شد؟ هیچی! رفتی دو روز نشستی، صفحه جدید درست کردی برای این کامنتها.

آخرش هم همه پشیمون شدن بجز این ائلیار خان. آخرش چی شد؟ کلی مساله پیش اومد؟ که چی؟ هیچی! دو روز کارت هدر رفت؟ به جهنم! می خواستی این کارها رو قبول نکنی! پس برای چی اسمتو گذاشتی مسؤل فنی؟ چشمت کور بکش که تقصیر خودته.
یادت رفته طرح دادن که بیایین خط سایت رو عوض کنیم؟ یادته اون گریه هات؟ یادته هی گفتی آقا جون کمی فکر کنین، این کار هزار تا مشکل داره؟ یادته می گفتی همه چی به هم می ریزه؟ خوب نتیجه چی شد؟ باز هم این کیانوش به همراه بقیه گفتن: هر چی پیش آید خوش آید!
نتیجه چی شد؟ بعضی از این خوانندگان و کاربران اعتراض کردن. مجبور شدی خلاف عقیده خودت هی با این بعضی ها بحث کنی. آخرش چی شد؟ مجبور شدن همه چی رو برگردونن به حالت اولش. حالا به چه قیمتی؟ اونش که مهم نیس! کمی خرج رو دست سایت گذاشت و خودت هم مجبور شدی دو سه هفته ای هی کار کنی، هی کار کنی، اشکالات رو برطرف کنی، شبها نخوابی! خوب که چی؟ به جهنم و درک! می خواستی مسؤل فنی نشی! مهم اینه که طرح بزرگان اجرا بشه. زحمتی که برای اونا نداره!
حالا یه رهنمود عاقلانه بهت می دم. اگه به اون عمل کنی، راحت میشی. اگه عمل نکنی، باز هم باید هی گریه کنی و تو سر کچلت بزنی و التماس کنی و آخرش هم چشمت کور، هی باید کار کنی و کار کنی و بعدش که پشیمون شدن، دوباره کار کنی و کار کنی تا همه چی رو به حالت اولش برگردونی.
حالا به رهنمود داهیانه من گوش کن:
اصلا ناله نکن. بحث هم نکن. التماس هم نکن. چون بعضی ها گوششان بدهکار نیست که نیست. مخالفتت به اینجا می رسه که بعضی ها سوءاستفاده می کنن و میگن که این اژدر خان بهنام ضد دمکراته، مخالف نوشتن به زبانهای مادریه، مانقوده، ضد انقلابه، محافظه کاره، هزار تا کوفت و زهرمار دیگه است.
بزار این کار رو بکنن. خودتو بکش کنار. کارهای فنی این کار رو هم بزار به عهده ائلیار خان و کیانوش خان. خودشون که نمی تونن، بزار برن یکی رو پیدا کنن که این کار رو بکنه. اونوقت که دیدن جیب مبارکشون سوراخ میشه، متوجه میشن که این کار هزار تا مشکل داره.
آخه اونا چی می دونن؟ اونا فکر می کنن که خوب، مطلب مثل بقیه مطالب منتشر میشه و همین. وقتی بدونن که پشت این قضیه ده تا کار فنی خوابیده و باید به زحمت بیفتن و دست در جیب مبارک کنن. اونوقته که زور میاره.
بین خودمون باشه. من که متخصص امورات کامنت هستم می دونم که باید برای همین کامنتها 100 نفر رو استخدام رسمی بکنن! برای هر کدومشون هم یه صفحه مخصوص درست کنن تا کارشون تداخل نکنه و دعواشون نشه.
اون وقته که بخودشون میان و میگن: کاش از اول فکرشو کرده بودیم. البته همه این چیزها رو که گفتم آخر کار زورش به کیانوش خان می افته. اون هم تا بخواد متوجه بشه کار از کار گذشته.
حالا بهنام خان عزیزم، قربون اون عینکت برم، قربون اون سر کچلت برم، خود دانی! یا به رهنمود داهیانه من عمل کن یا که چشمت کور.....!