Skip to main content

لاچین گرامی،

لاچین گرامی،
آ. ائلیار

دوستان عزیز
ممنون از توضیحات شما.
لاچین گرامی ، پس «رزین داشی» اورمیه همان «اوخ» بچه های تبریز است. در قسمت بعدی داستان این معنی را خواهم آورد. اما در فلاخن مشترک هستیم تنها تلفظ اندکی فرق دارد ما zobbək و شما supək تلفظ میکنید. بله در فلسطتین از آنها زیاد استفاده میکنند.
ممنون از توضیحات اژدر عزیزم. «زوببک= ساپان-ساپاند-داش آتان- آتماجا». البته آتماجا به معنی « کنایه » هم هست.
این وسیله در اطراف شهر زیاد به درد نمیخورد. در بیرون شهر «مال یایانلار» به قول انگلیسی ها «کاو بوی» ها از آنها استفاده میکردند. برای تفریح و پرتاب سنگ به گروه پرندگان و هدایت چهار پایان.

آنتوان چخوف داستان نویس روسی داستانی دارد اگر اشتباه نکنم عنوانش«زندگی من» است که در آنجا شکار بیرحمانه ی پرندگان را توسط بچه های روس با همین « اوخ یا رزین داشی» شرح داده است.

در زمان ما هم این جریان ادامه داشت که در قسمت بعدی خواهد آمد . می نویسیم تا این کار و بازی زشت «شکار پرندگان» بین کودکان ، بلکه روزی به کلی برافتد.
احمدی زاده ی عزیز، زنده باشی. به چیزهای جالب اشاره کرده اید. انداختن میوه ها-نشانه روی- و اینکه واژه ی زوببک را شما هم دارید. ما در اورمیه بعضی حروف را با «تشدید» تلفظ میکنیم. (zobbəh(y) - süpeh) بر خلاف جاهای دیگر .