Skip to main content

از شما اجازه می خواهم نظرم را

از شما اجازه می خواهم نظرم را
Anonymous

از شما اجازه می خواهم نظرم را در باره هویت هم به اختصار بنویسم. هویت از نظر من در یک جامعه مدرن که فرهنگ قبیلگی را پشت سر گذاشته باشد، یک پرسش فردی است. در واقع فرد در چنین جامعه ای اول در مورد هویت قومی، زبانی، جنسی، فکری و اقتصادی خودش تصمیم می گیرد و بعد سراغ کسانی می رود که با او در این هویتها اشتراک دارند، تا بتواند به هویت گروهی خودش برسد. برای مثال یک زن همجنسگرای بهائی آذربایجانی یک هویت فرهنگی-زبانی دارد که او را با همه ترکزبانان آذربایجان دارای یک هویت مشترک می کند. ولی اشتراک او در هویت جنسی اش با یک زن فارس، بلوچ یا کرد بیشتر است، تا با یک مرد آذربایجانی که می تواند حتی شوهر او باشد. به لحاظ دینی او با بیش از نود درصد از آذربایجانیها هیچ اشتراک هویتی ندارد و ممکن است با یک مرد عرب اهوازی احساس نزدیکی بیشتری کند. در گرایش جنسی او با یک زن همجنسگرای روس، ارمنی یا امریکایی اشتراک

بیشتری دارد تا با بخش عظیمی از زنان ایرانی، چه آذربایجانی و چه غیر آذربایجانی. انسان مدرن دارای یک هویت تک ساحتی نیست. او دارای هویتهای چندلایه است. ولی برای اینکه او بتواند هویت فردی خود را پیدا کند، باید از آزادی انتخاب برخوردار باشد. این آزادی از یک طرف به آزادیهای مدنی برمی گردد و از طرف دیگر به امکانات عمومی. زن آذربایجانی ما اگر نتواند زبان مادریش را بشکل آکادمیک (یعنی در دبستان و دبیرستان و ...) یاد بگیرد، بلحاظ زبانی دارای یک هویت ناقص خواهد شد، اگر کتابها و نوشته های آگاهیبخش در باره هویت جنسی او در دسترسش نباشند، او جنسیت خود را هم بدرستی نخواهد شناخت. و این لیست را می توانید ادامه بدهید. بدون این پیش شرطها هر انسانی در ایران، چه فارس باشد و چه آذربایجانی و چه وابسته به اقوام دیگر، دچار یک نقص هویتی است. کسانی که صورت مسئله را به زبان کاهش می دهند، هنوز در عصر گله داری و چادر نشینی زندگی می کنند. اصولا تمسک به ترمینولوژی "شوینیسم فارس" برای من نشان دهنده گرایش عشیره پرستانه است. کسی که ماهیت جمهوری اسلامی را با "شوینیسم فارس" تعریف می کند، یا ناآگاه است، یا دروغگو و یا مأمور سازمانهای اطلاعاتی که سعی می کند نوک تیز حمله را از طرف روحانیت و مافیای نظامی اقتصادی سپاه پاسداران به طرف موجود موهومی بنام "شوینیسم فارس" منحرف کند. به عبارت دیگر نسبت دادن تبعیضهای موجود در جامعه (جنسیتی، دینی، نژادی، زبانی، فکری، اقتصادی، تحصیلی و ....) به فارسها خدمت با یا بی جیره و مواجب به وزارت اطلاعات است. جمهوری اسلامی در ماهیت و ساختار خود یک رژیم تبعیضگرا است. زبان فارسی هزار سال است که زبان دیوانی ایران است و در دوران پیشامدرن زبان دیوانی معادل زبان رسمی بود. اینرا فارسها به کسی تحمیل نکردند. انقلاب مشروطه این وضعیت بالقوه را تبدیل به وضعیت بالفعل کرد و زبان فارسی بنا به تصویب اولین مجلس منتخب ملت، که هژمونی آذربایجانیها و بختیاریها در آن مشهود بود، تبدیل به زبان رسمی شد. این را هم فارسها به کسی تحمیل نکردند. همانطور که فردوسی و شاهنامه را کسی به مردم آذربایجان تحمیل نکرد. کسانی که چنین ادعایی می کنند، در بهترین حالت دروغگو هستند. هر کس معتقد است شاهنامه به زور سرنیزه به مردم آذربایجان تحمیل شده برود در گوگل اسامی مشاهیر آذربایجان همچون شهریار، میرزاعلی اکبر صابر، اوزیر حاجی بیگف، محمد امین رسولزاده، رشید اسماعیل‌اوغلو افندی، شمس‌الدین سامی‌بای و دهها تن دیگر را همراه با "شاهنامه" یا "فردوسی" وارد کند، تا ببیند چقدر خودش را اسباب مسخره آدم و عالم کرده است. میرزا علی اکبر صابر (هوپ هوپ) امکان گزینش داشت. او از میان آنهمه کتاب دست به ترجمه شاهنامه به ترکی آذربایجانی زد، زیرا آنرا بخشی از هویت خودش می دانست، همانطور که زبان فارسی را بخشی از هویت خودش می دانست، واگرنه هنوز رضاشاهی بر سر کار نیامده بود که او و نزدیک به همه فرهیختگان آنسوی ارس را مجبور به آموزش زبان فارسی بکند! او در مورد فرهنگ و زبان مادریش هم امکان گزینش داشت، پس خودش را اذربایجانی می دانست، و به این هویت آگاه بود. در چارچوب همین گزینش بود که او هویت اسلامی اش را به کنار گذاشت، باز هم برای اینکه جامعه ای که او در آن زندگی می کرد، امکان این گزینش را به اومی داد. همه حرف من این است که هویت یک گزینه است. در کشوری که انسانها حتی حق انتخاب رنگ لباسشان را ندارند، حرف زدن از هویت مسخره است. این را باید به این جماعت حالی کرد و به آنها گفت که دشمن آنها نه فارسها و زبان فارسی، که حکومتی است که حق هرگونه انتخاب را از آنها گفته است. واگرنه حتی در یک اذربایجان جدا شده از ایران هم وقتی هر صدای مخالفی به بهانه "مانگورت بودن" خفه بشود، شاید این جماعت سودازده باز هم بی هویت خواهند بود. شاد باشید