Skip to main content

دیده ام برخی دوستان با سطحی

دیده ام برخی دوستان با سطحی
آ. ائلیار

دیده ام برخی دوستان با سطحی نگری برتغییر مواضع آ.ائلیار اشاره میکنند.برای روشنی ذهن این دوستان
یکبار دیگر می نویسم :
من دهها نوشته در مورد «تبعیض و تبعیض دیده» دارم تز همه اینها از آغاز بر محور
« دموکراسی و آزادی و برابری و عدالت اجتماعی و همزیستی و دوستی» بوده و هست.
هیچ تغییری در این تز حاصل نشده است.
نگاه من همیشه چند جانبه بوده و هست. درهمه ی نوشته ها زوایای مختلف مورد نقد و بررسی قرار گرفته و خواهند گرفت.
نوشته های خود را بارها خوانده ام وبر درستی آنها تأکید میکنم. منهای خطاهایی که در متن ها و کامنت هایم گاها به آنها اشاره کرده ام.

-------

ایران پرستی درحکومت شاه بود-در حکومت اسلامی هست- در افراد خارج از حکومتها هست- در روشنفکران و سیاسی کاران نیز هست.
در این نوشته عنصر ایران پرستی - مورد پرس و جوست.
دوستان می توانند از عنصر نظری خود دفاع کنند. راوی اعتراض خود را نشان داده است.
--------
معنای «ایران پرستی» می تواند مختلف باشد. و به تعداد آدمها معناهای گوناگون داشته باشد. از جمله «ایران دوستی-ایران خواهی- دفاع از تمامیت ارضی- تاریخ و فرهنگ و زبان فارسی- قوم و خویشی مردمان- و.تاریخ دراز ایران -کوچه و خیابان و خاطرات کودکی- دوستی ها و عشقها -و ...»- همه چیز هست . و بجای خود.
اما معیار سنجش همه ی این چیزها «حفط حقوق دیگری و برابری» ست. هیچ عنصر فکری و آرمانی و سیاسی و تاریخی و ارضی و شخصی نمی تواند «حقوق و برابری» را در جامعه ما نقض کند.
این مورد خط قرمز و ترازوی عدالت بین افراد جامعه ی ما ست.
اگر ترازوی «حقوق و عدالت» بین انسانها معیار سنجش باشد.
به خاطر خویشی-گذشته- حتی آینده- نمی توان «حقوق و عدالت» را نقض کرد . و کسی را از آنها محروم نمود.
یگانه راه خردمندانه برای همزیستی و دوستی- حفظ گذشته ی تلخ و شیرین- پذیرش « اجرای حقوق و برابری و عدالت» بین افراد جامعه است.
و این مختص ما نیست یک «استاندارد جهانی» ست.
----------
حل مسئله چنین است. مگر اینکه آنرا نپذیریم- به خاطر اهداف سیاسی- و عنصر «زور» را وارد معادله کنیم.
که «سیاست ماکیاولی » چنین میکند. با تز اینکه «حق از آن کسی ست که زور دارد».
اینجا دیگر نمی توان از عدالت سخن گفت. و بی عدالتی روشن است.
معادله تبدیل میشود به « اعمال زور» و گردن کلفتی و زورگویی و اسارت و بردگی.
پاسخ اعمال « اسارت و بردگی» نیز روشن است.
هیچ مردمی را نمی توان برای همیشه در اسارت نگاه داشت.
---------
امپراطوری های قدیم و جدید بودند ولی سرانجام برافتادند.
اسپارتاکوس شکست خورد اما جنبش بردگان بالاخره بردگی باستان را برانداخت.
بردگی سیاهان آفریقا بود ولی سرانجام جنبش ضد بردگی آنرا برانداخت.
استعمار کلاسیک بود جنبشهای استقلال طلبی آنرا برانداخت.
استعمار نو از راه قدرت مالی -سیاسی هست ولی مبارزه علیه آن ادامه دارد و سرانجام برخواهد افتاد.
-------
جنبشهای « آزادی و برابری خواهی » قرن اخیر ایران شکست خورده اند ولی مبارزه ادامه دارد و بالاخره پیروز خواهند شد.

به قول ساعدی نویسنده ی بزرگ « دم دنیا دراز است. مانند عمر من و شما کوتاه نیست. کشورهایی بودند و حالا نیستند . و چه بسا کشورهایی در آینده باشند که حالا نیستند . و یا حالا هستند در آینده نباشند.
اما مردمان هستند و زندگی میکنند و خواهند کرد.» نقل به مضمون.
اصل آزادی و برابری و سعادت انسان است -و باقی فرع.

انسان اجتماعاً خصلت گرایش به همزیستی و دوستی و همبستگی دارد. مطمئن باشید اگر درجایی حقوق و آزادی و برابری اش حفظ و رعایت شود -هیچوقت از آنجا روی برنمی تابد .
با خواسته های انسانی آدمیان، با حقوق و آزادی و سعادتشان همراه شویم.