Skip to main content

سیاوش گرامی! با تشکر از لطفی

سیاوش گرامی! با تشکر از لطفی
Anonymous

سیاوش گرامی! با تشکر از لطفی که به من کرده‌اید. من برای توضیح رفتارهای گروهی و فردی (که آنهم ریشه در گروه دارد) از پارادایمی استفاده می کنم که محور اصلی آن تفکر عشیره ای در برابر تفکر شهروندی است. اینکه دوستان عشیره پرست و قبیله گرای ما همین کلمه "عشیره پرست" را توهین تلقی می کنند، نشان از نگاه عشیره ای آنها است. در تفکر عشیره ای گروه پیش و فرای فرد قرار می گیرد. در تفکر شهروندی برعکس است و بنیاد جامعه مدنی را هویت و حقوق فرد است که می سازد. یعنی فرهنگ شهروندی از زمانی پا به منصه حضور می گذارد که بقول آلمانیها das Individuum زاده شده باشد. یکی از برجسته ترین خصیصه های فرهنگ عشیره ای آستانه پائین تحمل و مدارا است. نگاهی به نوشته های این دوستان بیندازید، کوچکترین مطلب برای اینان "توهین" است. همین آقای ائلیار در برابر نام یک نمایش (خرآکتور) تنها و تنها بدلیل همآوائی آن با (تراکتور) چنان

به خشم آمد که چندین کامنت و یک نوشته درباره آن درج کرد و از جمله نوشت: «« فعلاً "گور پارس» گذاشته ام. ولی هنوز قطعی نیست. و میتواند به " گور آکتور یا پارس آکتور" نیز تغییر یابد. » تا با جایگزینی خر با پارس مثلا بگوید خر خود شمایید و یا با تداعی "گورپارس" و "گورخر" چنین نتیجه ای بگیرد. این رفتار بیرونی یک درون فرهنگی عشیره ایست. ایشان گاه و بیگاه پای "ننه جان"ش را به میان می کشد و گاه ادبیاتش تا حدی سقوط می کند که آدم می ماند آیا نوشته واقعا از ایشان است؟ مثلا «برو جانم، برو دنبال تخمه ی کورش بگرد، شاید پیداکنی.» یا در مورد من «اسم مرا مثل آدامس توی دهانش انداخته». ایشان پیشه وری را، که بنا به گفته مورخ جمهوری آذربایجان جمیل حسنلی آلت دست کا گ ب و رفیق استالین بوده است، بدون کوچکترین انتقادی تقدیس می کند (بخوان می پرستد)، سخن از ژنوساید فرهنگی می زند، احسان یار شاطر را "شاطر آقا" می نامد و نظراتش در باره فردوسی و شاهنامه هم که کاملا روشن است. من وقتی برای اژدر بهنام نوشتم «هر کس معتقد است شاهنامه به زور سرنیزه به مردم آذربایجان تحمیل شده برود در گوگل اسامی مشاهیر آذربایجان همچون شهریار، میرزاعلی اکبر صابر، اوزیر حاجی بیگف، محمد امین رسولزاده، رشید اسماعیل‌اوغلو افندی، شمس‌الدین سامی‌بای و دهها تن دیگر را همراه با "شاهنامه" یا "فردوسی" وارد کند، تا ببیند چقدر خودش را اسباب مسخره آدم و عالم کرده است» گوشه چشمی هم به ایشان داشتم. از همه این حرفها می خواهم به این نتیجه برسم که تفکر عشیره ای خودش را بالاخره در جایی بروز می دهد و عشیره پرست اگر کت و شلوار و کراوات هم پوشیده باشد، باز هم در سر بزنگاههای خاص کنترل خود را از دست می دهد و خودش را لو می دهد. این فرهنگ عشیره ایست که آ. ائلیار را وامی دارد قانونهای یکبار مصرف صادر کند و با استناد بی ربط به جمله «در هر رودخانه فقط یکبار می توان شنا کرد» ادعا کند قانونهای وضع شده از سوی او فقط یکبار اعتبار دارند و آنها نه در باره خود او، بلکه در باره دیگران!!! آ. ائلیار بارها گفته است که آرزوی استقلال آذربایجان را دارد. در چارچوب چنین آرزویی منطقی است که او بر طبل دشمنی بکوبد تا بتواند میان عناصر سازنده ملت ایران که آذریها و فارسیزبانها دو مؤلفه مهم آن هستند جدائی و دشمنی ایجاد کند، تا روند تجزیه تریع شود. ادعای آرزوی دوستی میان اقوام (یا ملیت و یا هر چیز دیگری که این دوستان می گویند) با آرزوی استقلال نمی خواند و منطقی نیست. تنها در یک جامعه مدرن با فرهنگ پیشرفته شهروندی است دکه روند جدائی بدون دشمنی و جنگ و خونریزی صورت می گیرد. در جامعه ای که فرهنگ عشیره ای تا مغز و استخوان آن نفوذ کرده است و فرهیختگانش همین دوستانند که می بینید، خواسته ها "فرد" را نادیده می گیرند و نگاه به گروه دارند. اینجاست که "فرد" حق ندارد نوع دیگری بیندیشد. اگر بیندیشد (مثلا کسروی باشد یا خویی یا ریاحی یا ...) می شود خودفروخته و عامل انگلیس و آلت دست پانفارسیسم. ولی همین کسروی اگر سخنی به خوشایند "گروه"(بخوان قبیله) بگوید، آنوقت دیگر حرفش وحی منزل است و مو لای درزش نمی رود (مقایسه کنید نظرات متناقض آ. ائلیار را در باره کسروی 1. زبان آذری، 2. درگیریهای ارمنیان و آسوریان با مسلمانان در ارومیه) . این چهره زشت فرهنگ عامه ماست که در کریه ترین شکلش در چهره جمهوری اسلامی تجسد یافته است. این حکومت ننگین از آسمان نیفتاده (و آنطور که ائلیار می گوید ساخته فارسها هم نیست!) این حکومت برآیند فرهنگ عقبمانده حاکم بر جامعه ایران است، که نمونه بارزش را در این سایت می بینید. شاد باشید