Skip to main content

رازی گرامی،

رازی گرامی،
آ. ائلیار

رازی گرامی،
اول ممنون از نظر شما در مورد خودم. و نقد و انتقادهایت.
آنچه مطرح کرده اید :
1- از زاویه دید و عینک سیاسی خودتان است. که از نظر من یک نوع عینک عشیره ای-فارسی- ست که خود در مورد دیگران مطرح میکنید.
2- از این رو نیز قضاوت شما در مورد نظراتم بی طرفانه نیست.
3- این دو عامل باعث شده نظرتان «سطحی» باشد.
---------
در کل آنچه مطرح کرده اید نشان میدهید که در «شناخت اندیشه آ.ائلیار» موفق نبوده اید.
کاش در این کار موفق بودید.
--------
اما بگذریم از توضیح و چگونگی مسایل که مشکلی را حل نمی کند. برداشت شما هرچه هست همان است.
اما سخن من به شما اینه : با آن برداشتی که شما دارید
4-من خواهان استقلال مردم فارسی زبانم. نه تنها مردم بل تک تک افراد این مردم هستم.
این استقلال ربطی به جدایی ارضی ندارد.

5- اما جدایی ارضی از ایران. هر وقت این مردم خواستند از ایران جدا شوند

اگر صلاح هم ندانم به تصمیمشان احترام میگذارم.
6- من «آزادی و برابری و عدالت» را برای این مردم -مثل خودم- دوست دارم. و از مبارره یشان در این جهت پشتیبانی میکنم.
یعنی من هم خواهان استقلال آنها هستم و هم اگر خودشان خواستند ارضی جدا شوند علی رغم میلم به تصمیم آنها گردن میگذارم.
و در مبارزه یشان برای « آزادی و برابری و عدالت» در رابطه با خود و دیگران درکنارشان هستم.
آنچه در مورد مردم فارسی زبان نوشتم در مورد دیگر مردمان نیز صادق است.
---------
من این اندیشه و کار را دوست داشتن انسان و زادگاه و زندگی می نامم.

شما می توانید برداشت نقلی خود را پررنگ تر کنید. آزادید. این برداشت مال شما ست .
من همراه تبعیض دیدگانم، باتمام اشکالاتشان. از آنها دفاع میکنم و نقد میکنم.

---------
دوست داشتن انسان ایرانی، دوست داستن ایران، حفظ ایران از تلاشی، تنها با کوشش برای
«استقرار آزاذی و برابری و عدالت برای همه و مخالفان سیاسی» میسر است . ولاغیر.

سیاست شاه و شیخ - و ایران پرستان ، سلطه گری و تبعیض گرایی ست
که قلبها را متلاشی میکند. و لاجرم ایران را.
انسان اجتماعاً خصلت گرایش به همزیستی و دوستی و همبستگی دارد. مطمئن باشید اگر درجایی حقوق و آزادی و برابری اش حفظ و رعایت شود -هیچوقت از آنجا روی برنمی تابد .
------
در مورد مردم فارسی زبان همانطور که همیشه نوشته ام
- مردم فارسی زبان مثل دیگر مردمان هستند و مورد احترام برابر. و دور از سیاست .مثل همه ی مردمان.
-این مردم ربطی به گروه حاکم یا شونیست یا آریا گرا یا ناسیونالیست و...ندارد. مردم را من با دید سیاسی نگاه نمی کنم. یا سیاسی نمیکنم..
گروههای سیاسی یا حکومتی مسئله یشان جداست.
- من تفاوتی بین مردم فارسی زبان و غیر فارسی زبان نمی بینم.
در همه ی خوشی ها و تلخی ها مثل همه ی مردمان بوده اند. اینان منهای دولتی بودن زبانشان در همه ستمدیدگیها با همه شریک اند.
و از این رونیز خود را همیشه همراهشان احساس کرده ام.
آزادی خود را از آزادی آنها جدا نمیدانم. در دوستداشتن- این مردم را مردم خود میدانم.
آنچه در مورد مردم فارسی زبان نوشتم در مورد دیگر مردمان نیز صادق است.
دوست داشتن انسان برای من خودی و غیر خودی ندارد. شیفتگی خودی و غیر خود ی نمی شناسد.
من آزادی و برابری و عدالت را برای همه یمان دوست دارم. و این شاید دوست داشتن همه باشد. و همینطور ایران.
--
میدانم بین انسانها انتظار هست. ولی این انتظار متقابل است نه یکطرفه.
آیا میتوانی همین اندیشه ها را که من در مورد مردم فارسی زبان نوشتم شما هم در مورد مردمان تبعیض دیده بنویسید؟
مقاله نمی نویسید حداقل در کامنتهایتان نشان دهید که همراهشان هستید؟
نه، نمی توانید عینکتان نمی گذارد.
ولی دید « عشیرتی من» چنین اجازه ای برایم میدهد. برخلاف دید شهروندی شما.

من تا توانسته ام از راه نوشته هایم در کنار ستمدگان بوده ام از جمله در کنار مردم فارسی زبان.
ولی شما چی؟ یا دوستان فارسی زبان دیگر-و روشنفکران- منهای انسانهای انگشت شمار -ماشاالله همه در برابر تبعیض اعمال
شده بر 70 درصد مردم جامعه سکوت کرده اند یا همراه سیاست اعمال تبعیض اند. از احزاب و گروههای سیاسی
گرفته تا فرهنگ و ادب. و.
این «سکوت و همراهی با اعمال تبعیض» ایران را متلاشی کرده و بیشتر هم خواهد کرد.

مسئله مبارزه با تبعیض در ایران بسیار جدی ست. سرنوشت ایران به حل این مسئله بستگی دارد.
سیاست سکوت و همراهی با تبعیض نه تنها ایران دوستی نیست بل مردم دوستی و آینده دوستی هم نیست.
این سیاست سیاست «ویران» دوستی ست.
برای حیات مشترکمان راهی به جز مبارزه با تبعیض موجود و تاریخی نیست.
هرکس درکنار تبعیض دیدگان نیست در کنار ویران گران است.
تنها با رفع تبعیض میتوان ایران را حفظ کرد.