Skip to main content

ائلیار گرامی،

ائلیار گرامی،
Anonymous

ائلیار گرامی،
اگرچه گذشته نشان داده است که بحث رودررو با شما فرجام خوش ندارد، ولی از آنجایی که مرا مستقیما مخاطب قرار داده‌اید چند سطری را به رسم ادب می‌نویسم. قبل از هر چیز به "تبعیض" بپردازیم. شما با تأکید مؤکد بر اینکه در کنار تبعیض دیدگان هستید، به من اعتراض کرده‌اید که چرا همراه آنان نیستم. هم‌میهن عزیز، من شاید بسیار بیشتر از شما در کنار تبعیض‌دیدگان باشم، ولی نیازی به این نمی‌بینم که آن را جار بزنم و در بوق بکنم و در هر جمله دوبار تکرار کنم. دلیل اول این نظر شما این است که شما بدلیل بر چشم داشتن عینک یکسویه بینی (برآمده از فرهنگ عشیره‌ای) برای تبعیض فقط یک چهره قائل هستید و آنهم تبعیض زبانی است. من ولی تبعیض را در همه چهره‌های آن (جنسیتی، دینی، فکری، اقتصادی و ...) می بینم و مثلا تبعیض یا بهتر بگویم جنایتی که در حق بهائیان اعمال می‌شود، از نظر من هزاران بار بدتر از تبعیض زبانی در

حق شهروندان آذری است. شما تا بحال چند مقاله در باره بهائیان و همجنسگرایان نوشته‌اید؟ آیا با آنچه که در حق آنها اعمال می شود موافقید؟ چرا با سکوت خود بر تبعیضی که بر علیه بهائیان و همجنسگرایان و درویشان و ... اعمال می شود مهر تأیید می زنید؟ دلیل دوم این است که من در مخالفت با تبعیض از واژه‌های خاک‌خورده‌ای مانند "شوینیسم فارس" "ژنوساید فرهنگی" "آریاپرستی" "تبعیض هشتاد ساله" و ... استفاده نمی‌کنم و همین مسئله باعث شده است که شما همراهی من با تبعیض دیدگان را برسمیت نشناسید. ظاهرا مبارزه با تبعیض از نظر شما بدون فحاشی به فارسها زیر لوای "شوینیسم فارس و زبان حاکم" ارزشی ندارد. من هنگامی که برای اژدر گرامی می‌نویسم «زن آذربایجانی ما اگر نتواند زبان مادریش را بشکل آکادمیک (یعنی در دبستان و دبیرستان و ...) یاد بگیرد، بلحاظ زبانی دارای یک هویت ناقص خواهد شد» به گمانم آثار منفی این تبعیض را نشان داده‌ام. ولی این از نظر شما کافی نیست و من حتما باید چند فحش آبدار به رضاشاه بدهم و چندین درود نثار پیشه‌وری کنم، واگرنه تأکید صدباره من بر اینکه همه زمینه‌های تبعیض باید از بین بروند و همه زبانها باید رسمی اعلام شوند و اینکه من سیستم فدرالی نظیر سوئیس را برای ایران مناسبترین شکل می دانم و حتا اینکه تجزیه ایران را اگر باعث خوشبختی ساکنینش باشد، بهتر از وجود تبعیض می دانم، از نظر شما پشیزی ارزش ندارد، زیرا من به رضاشاه و زبان فارسی و فردوسی و شاهنامه فحاشی نمی کنم! این، اوج تبلور نگاه عشیره‌پرستانه است.
تفاوت نگاه شهروندی و عشیره‌ای خودش را در جاهای مختلف نشاد می‌دهد. مثلا کسانی که حکومت فرقه دموکرات آذربایجان را یک "حکومت ملی" می‌دانند، فاقد نگاه مدرن به مفاهیم اجتماعی هستند. حکومت پیشه‌وری همانقدر "ملی" بود که رژیم ویشی به رهبری مارشال پتن در فرانسه. هر دو این حکومتها زیر نظر و بدست یک نیروی اشغالگر بیگانه و در جهت منافع آنها شکل گرفتند. تفاوت در این است که نیروی اشغالگر آذربایجان از پیروزان جنگ جهانی بود و دستنشاندگانش را در پناه خود گرفت (و البته خودش را از شر کسانی مانند پیشه‌وری که تاریخ مصرفشان تمام شده بود، خلاص کرد) و اشغالگر فرانسه اصلیترین بازنده جنگ بود و رژیم دستنشانده او به همراه خودش نابود شد و به تاریخ پیوست. لازم به یادآوری است که مارشال پتن هم محکوم به مرگ شد که با بخشش ژنرال دوگل به حبس ابد تبدیل شد و کتابهای درسی رژیم ویشی بعد از سقوط آن سوزانده شدند، ولی در این مورد کسی به فرانسویان ایرادی نمی گیرد. همچنین من نمی توانم پیشه وری را به خاطر اقدامات مفیدش در آذربایجان آن روز تقدیس کنم، همانطور که نمی توانم هیتلر را به خاطر اقدامات مفیدش برای آلمان درهم شکسته و نابود شده پس از جنگ جهانی اول تقدیس کنم. تفاوت نگاه مدرن شهروندمدار، با نگاه سنتی عشیره‌محور در چنین بزنگاههایی معلوم می شود.