Skip to main content

ادامه

ادامه
آ. ائلیار

ادامه
صمد جوانی بود که قبل از سی سالگی زندگی را از دست داد و امکان آن نیافت که دوباره به نوشته های خود برگردد و نقادانه آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. از این رو اشکالات نظری و حتی هنری در کار های او هست و این طبیعی ست.

سگ در قصه ی اولدوز و کلاغها که وسیله ی زن باباست و توسط آن موفق به کشتن آقا کلاغه میشود بعد توسط «یاشار و اولدوز» کشته میشود.
-منهم کشته شدن سگ توسط بچه ها را در قصه درست نمی دانم. درست آن بود که بچه ها سگ را بجای کشتن راه رام کردنش را پیدا میکردند. سگ را میتوان رام کرد و خطرش را رفع نمود.
- نه صمد فکر نمیکرد که یک زن بابا بد است پس همه ی زن پدرها بد اند. شخصیت منفی زن بابا در فولکلور هست و همینطور در زندگی. صمد این نمونه را در قصه استفاده کرده است. و این به معنای بد دانستن همه ی زن باباها نیست. فکر صمد دور از این ساده نگریهاست.

- دید طبقاتی: نگرش صمد به مسایل اجتماعی در قصه ها طبقاتی ست. میتوان با این دید موافق یا مخالف بود اما چیزی از واقعیت جامعه که در آن « استثمارکننده و استثمار شونده» وجود دارند و جامعه را به بالایی ها و پایینی ها بخش کرده کم نمی کند. کلا چگونگی زندگی بچه ها و آینده ی آنها را همین مسئله « استثمارکردن و استثمار شدن» تعیین میکند. او خواننده را متوجه این مسئله در جامعه میکند. شاید اکنون بهرنگی زنده بود و این روش را چنین عریان که در کارهایش آمده و بوی به اصطلاح « ایده لوژی» میدهد نمی پسندید . اما ازجوانیکه در دوره ی او این روش مرسوم بود نمی توان انتظار داشت که مثل ساعدی در داستانهایش حرکت کند. کارهای صمد آغاز راهش بود و این اشکالات طبیعی ست.

دوستی داستانی در مورد دو کودک فقیر و ثروتمند نوشته بود و اینها را در مقابل هم قرار داده بود. پرسیدم « گناه بچه ی ثروتمند چیست که پدرش ثروتمند است؟ » گفت «هیچ»! و نوشته اش را پاره کرد و دور ریخت.
این دید در برخیها بود و هست ولی نگرش صمد دور از این ساده نگریهاست. کوشش بهرنگی برای متوجه کردن بچه به ریشه ی بی عدالتی هاست. شاید اگر زنده می ماند این کار را چنان هنرمندانه میگرد که بوی ایده لوژی نمیداد. مثل بالزاک یا چخوف و یا حتی مثل ساعدی خودمان. قصه ی ماهی سیاه کوچولو این نگاه هنری او را نشان میدهد.

شخصیت اخلاقی صمد:
صمد از نظر شخصیت اخلاقی و انسانی و تعهدات نویسندگی و روشنگری انسان کم نظیری بود. و نمونه در جامعه ی ما.
برای بی عدالتی ها خشمگین بود ولی برای ستمدیدگان بسیار مهربان و پرمهر بود.
در جامعه ی غربی «ویتگن اشتاین » و «میشل فوکو» ی فیلسوف با خصایل همجنس گرایی و برخی رفتارها ی دیگر مورد پذیرش اند اما در جامعه ی ما تنها صمد و صمد ها با پاکی های مختص جامعه ی خودمان مورد توجه و پذیرش واقع میشوند. و صمد برای جامعه ی ما از جمله ی « عاشقان پاک انسان و انسانیت» بود. این است که جوانان-مردم-عاشیقها برایش شعرها و ترانه ها ساختند. راه فرهنگی او - زندگیش- شخصیتش نمونه بود. مثل زندگی دیگر دوستانش.
به دوستش در نامه که نوشته بود «صمد آرزو میکنم انسان بزرگی باشی» جواب داده بود «یوسف مامانی، نمی خواهم بزرگ باشم. میخواهم اگر ممکن شود انسان باشم» نقل به مضمون.
آری او انسان بود. پاک زیست. و شخصیت بزرگی هم هست.
ما در هر دوره به او مراجعه خواهیم کرد و خودمان را با او خواهیم سنجید. او همیشه همراه ماست. او ما را در همه ی عرصه ها به دنبال خود می برد.
تا استثمار و استثمار کننده هست- تا تبعیض و بی عدالتی هست صمد دوست و همراه ماست.

صمد با اینکه نگرش طبقاتی داشت ولی دیداش ایده لوژیک نبود. او نویسنده ای با نگرش علمی و نقاد به پدیده های اجتماعی ست و هرگز دگماتیک نبود. افکارش را مرتب با نگاه از زوایای گوناگون به فنومنها تغییر میداد و دقیق میکرد . و این تلاش در قصه ها و مقالاتش دیده میشود. قصه های اولدوز اولین کارهای اوست.

طبقات علی رغم میل ما در جامعه وجود دارند -حالا مهم نیست که اسمشان را طبقه بگذاریم یا گروه اجتماعی یا اقشار اجتماعی.
جامعه ی سرمایه داری بر مدار «کار و سرمایه» میچرخد. و سیاست دولت آن هم سرنوشت مردم -از کودک و بزرگسال- را تعیین میکند. بر این اساس نیز جامعه به فقیر و غنی تقسیم میشود. اکثریت مردم تبدیل میشوند به بردگان قشر اقلیت اجتماعی بهره کش. نه تنها در ایران حتی در سطح جهان نیز چنین مسیری طی میشود. کودکان از آغاز در این جریان قرار دارند و در زندگی همه ی محرومیت ها را احساس و تجربه میکنند. لازم است ادبیات کودک کمک کند بچه محیط خود را علمی درک کند. و این به هنر نویسنده بستگی دارد که چگونه کودک را که در دنیای «خیال و واقعیت » سیر میکند متوجه پایه های علمی مسایل زندگیش کند.