Skip to main content

مسایل مثبت و منفی یاد شده کم

مسایل مثبت و منفی یاد شده کم
آ. ائلیار

مسایل مثبت و منفی یاد شده کم و بیش در آثار بهرنگی وجود دارد. و چیزی ست تاریخی . و حاصل دوره ی او. هم مثبتهایش و هم منفی هایش. چکار میتوان کرد، آیا باید مطالعه ی آنها را کنار گذاشت؟ از نظر من میتوان نوشته های بهرنگی باز هم مطالعه کرد ولی با دیدی نقادانه. مثل هر اثر دید. حتی نوجوانان هم لازم است با دید نقادانه این آثار را مطالعه کنند. ضروریست دید نقاد را در نوجوانان تقویت کرد که بتوانند قصه را خود ارزیابی کنند.

چگونگی برخورد به آثار بهرنگی:
معمولا چهارنوع برخورد به این نوشته ها وجود دارد:
1- برخورد «حذفی» که از «چپ ستیزی» سرچشمه میگیرد و جامعه را بدون چپ میخواهد. به دلیل اینکه خیال میکند چپ باعث شده حکومت شاه سرنگون شود و حکومت اسلامی روی کاربیاید. سیستم شوروی متلاشی شده و سوسیالیسم جز دیکتاتوریها و کشتارهای بزرگ حاصلی نداشته است.

بر این پایه هرچه چپ هست و بوی سوسیالیسم میدهد باید حذف شود. این دید از سوی اسلامی ها و سلطنتی ها پیش برده میشود.
علت اصلی این برخورد چیزهایی نیست که مطرح میکنند بل « وحشت از قدرت گیری چپ» در ایران است. ار حکومت و مالکیت و سرمایه و آقایی شان می ترسند. و بدین جهت در پی حذف چپ اند.

2- برخورد دوم از موضع حل مسایل سیاسی-اجتماعی ایران از راه «مسالمت» است. کسانی که این دید را دارند راه
«فلسفه ی اجتماعی کلاسیک چپ را که بر پایه ی مبارزه ی طبقاتی استوار است» نفی میکنند. که میخواهد مسئله استثمار را در جامعه در یک روند حل کند . اینان مخالف روشهای کلاسیک «انقلاب-جنگ توده ای-چریکی» برای تغییر مناسبات «استثماری» درجامعه اند. نوشته های بهرنگی را در این مسیر ارزیابی میکنند.
3- برخورد چپ کلاسیک است که بر مبارزه ی طبقاتی تأکید میکند و همه ی شیوه های کلاسیک را درصورت نیاز درست میداند. اینان نگاه مثبت پیش از 57 را همچنان برنوشته های صمد دارند.

4- در برخورد چهارم مطالعه نقادانه نوشته ها مد نظر است با توجه به اصول هنری آثار ادبی در ادبیات کودک . و ارزشهای انسانی. و راههای انسانی برای رسیدن به هدف. و برخورد دموکراتیک به آدمها. و حل مسالمت آمیز و سیاسی مسایل اجتماعی. با توجه به شیوه های نوین تربیت . این دید با دید دوم اشتراکاتی دارد ولی با آن یکی نیست.
---------
آنچه من می توانم بگویم اینکه:
- طرح عقاید صمد را در قصه ها که «کم و بیش» شعار گونه است درست نمیدانم. هنر حکم میکند عقاید غیر مستقیم و هنری مطرح شود. مثل طرح نظرات چخوف-داستایوسکی-بالزاک(که حتی واقعیتها ی توصیفی خلاف نظرات خود او بود)- و یا حد اقل مثل خود ساعدی صورت میگرفت. که صمد ارتباط نزدیکی با او داشت.

- متأسفانه صمد از آغاز نتوانست قصه هایش را با روش هنری نویسندگان نام برده شروع کند. ولی در آخرین کارهایش به این روش نزدیک شد و ماهی سیاه کوچولو نمونه ی این نزدیکی ست. او لازم بود از متد ماکسیم گورگی فاصله میگرفت.
کار"هانس کریستین اندرسن"، آنتوان دو سنت اگزوپری، و دیگرنویسندگان حداقل به زبان انگلیسی می توانست منابع متد یاد شده باشد.

-صمد درچنگ فلسفه اجتماعی خود بود و در شیوه ی فلسفه هنریش نیزهمینطور.نتوانست فراتر ازآنها به محیط و پدیده ها بنگرد.
فلسفه ی اجتماعی هنری نویسنده میتواند بخشی از واقعیت را توضیح داده و منعکس کند اما کارهنری فراتر این ابعاد است. که در شرایطی-رئالیتت و خیال- میتواند خلاف فلسفه ی اجتماعی نویسنده نیز جریان یابد. و همه ی ابعاد محیط را دربرگیرد.

صمد با تمام نکات مثبت و منفی آثارش جزء تاریخ ادبیات کودک است و نویسنده ایست که هرگز تکرار نشد. و یگانه ماند و خواهد ماند.
کسانی که در ادبیات کودک میکوشند می توانند خیلی چیزها از او بیاموزند.