Skip to main content

مسایل ساده را پیچیده نکنیم که

مسایل ساده را پیچیده نکنیم که
آ. ائلیار

مسایل ساده را پیچیده نکنیم که راه بجایی نمی بریم:
1- ممکن است حکومت بعد از خامنه ای وضع خود را طبق معمول تثبیت نماید.
2- ممکن است نتواند تثبیت نماید- و در بالا نتواند حکومت کند و پایین هم نافرمانی نماید.
3- ممکن است سپاه دست به کودتا زند.
-----
نتیجه اینکه احتمال پیش آمدن حرکات توده ای وجود دارد.
چه باید کرد؟
1- اپوزیسیون در خارج باید وارد تشکلهای «ائتلافی» شود
2- در داخل ایران اقشار مختلف از زنان-جوانان و دانشجویان-نیروی کار و زحمت یدی و فکری باید توسط تشکلهای خود آمادگی قبلی داشته باشند.
----
نتیجه در هرحالتی فرمول قدیمی توده ها درست است که گوید :
چاره ی ستمکشان اتحاد و تشکیلات است .
ولی جامعه ی ما در داخل و در خارج هرگز گوشش به این حرفها نبوده و نخواهد بود. اینست که سرنوشت اش
همیشه اسیر حوادث است. مطابق فرمول «حالا ببینیم چه میشود؟» وقتی آب از کله اش گذشت و غرق شده

تازه بیدار میشود. و صدای فرمان دیکتاتور تازه را می شنود.
مردم همیشه می نشینند دیکتاتور ها با پشتیبانی خارجیان برایشان نقشه بکشند و در خیابانها به حرکت شان در بیاورند.
مثل جریان خمینی.
مردم ما نمی تواند با حکومت شطرنج بازی کند همیشه لازم دارد کسانی از بالا هدایتشان کنند و بر گرده یشان سوار شوند.
--------
بگذریم از این مسایل و موضوع را چکیده ترکنیم:
-چه وضع حکومت و جامعه بحرانی شود و چه نشود و یا نیمه بحرانی شود- در هر حالتی :
لازم است در خارج و داخل نیروهای دگرگون طلب «متشکل و وارد ائتلافها» شوند.
میدانم که چنین استعدادی وجود ندارد ولی باز باید گفت . که چاره ای جز این نیست.
«متشکل شوید و ائتلاف کنید» ! نگذارید دیگران شما را بعنوان مهره ی شطرنج به حرکت دربیاورند.
لازم است خودتان بازی کنید . و سرنوشت تان را خودتان رقم بزنید.
در هرحالتی چاره ای جز «تشکل و اتئلاف» نیست.
مخفی-نیمه مخفی-علنی- رسانه ای متشکل شوید. به هر نحوی که میتوانید.
نیروی چپ- نیروی کار و زحمت و نیروی ضد تبعیض (زنان و ملیتها و مذاهب سرکوب شده ) ضروریست موضوع را جدی
بگیرند. چپ ایران میتواند پیشگام این حرکات باشد. اگر درک کند و بر پراکندگی خود در ائتلافی غلبه کند.
که بعید به نظر میرسد.
به قول ما آذربایجانی ها این پارچه را « هرچه ور اندار میکنم- جوجنک cucənək میشود-(تنگ) میاید.
یعنی مشکل اساسی از «عدم استعداد جهان سومی ماست. محترمانه "عقب ماندگی" ما.»
--------
حرکات روحانیت را در 56 و 57 به خاطر آورید که چطور مثل فرفره پشت صحنه می چرخید تا کنترول سازمانها و تشکلها و تظاهرات مردم را به دست گیرد - و نافرمانان را در فرصت مناسب سرکوب نماید. و سرانجام نیز موفق شد. و زحمتهای همه ی
نیروهای مترقی را ضمن سرکوب تصاحب کرد. و چگونه حریص «قدرت» بود. و رفسنجانی در آذر 57 به دکتر لاهیجی گفت
« نمی گذاریم روشنفکران انقلاب را تصاحب کنند. مثل انقلاب مشروطیت.» نقل به مضمون.
نیروی مترقی در ایران هیچوقت به فکر «کسب قدرت» نبوده و نیست. و این نگوبختی جامعه است که دیکتاتور ها سوارش میشوند.
و حق هم دارند. وقتی نیروی مترقی استعداد کسب قدرت ندارد نیروی ارتجاعی دولت تشکیل میدهد.
قدرت بر زمین نمی ماند. برنداری برمی دارند. و در صورت لزوم نابودت میکنند.