Skip to main content

جناب آقای ... Lachin.....در

جناب آقای ... Lachin.....در
ناصر کرمی

جناب آقای ... Lachin.....در این شکی نداشتم که برای رفت و آمد شهروندان آمریکایی در سیستم فدرال آنها به ویزا و پاسپورت احتیاجی نیست و میتوانم بگویم که بر شناخت سیستم آمریکا و فدرال آن تسلط و شناخت نسبتأ کامل دارم.
عرض شود من برای شناخت و تحقیق " اپوزیسیون سیاسی" در 5 ساختار حکومتی مختلف در کشورهای غرب، ازجمله آمریکا، انگستان، آلمان، فرانسه، و سویس، 6 ماه وقت گذاشتم.
برای شناخت سیستم دوآلیسم فدرال آمریکا، "کتاب سند فدرالیسم آمریکا" که در کتابفرشی ها هم یافت نمی شد ( چون یک کتاب دانشگاهی هست) سفارش دادم. این کتاب به زبان آلمانی در 602 صفحه است.

نام این کتاب هست: die Federalist-Artikel میباشد که در این کتاب به نظریات 3 نفر بنیادگذاران سیستم فدرال امریکا بنامهای : Hamilton/ Madison/ Jay و به پروسه های بعدی آن پرداخته شده است.

آنچه مسلم هست سیستم فدرال آمریکا، یک ساختار و پرنسیپ دوآلیسم ( رقابتی) است. که با سیستم فدرال آلمان تفاوت اساسی دارد، چرا که سیستم فدرال آلمان رقابتی بشکل آمریکا نیست،
در آلمان ایالتهای جنوبی آلمان که از نظر اقتصادی و تکنولوزی پیشرفته هستند، از درآمد سالانهء خود میلیارد ها یورو به سایر ایالتهای ضعیف کمک میکند و یا به صندوق سراسری می ریزد. شما تصور کنید، در یک سیستم رقابتی مانند آمریکا استان خوزستان و تهران و یا آذربایجان با سیستان و بلوچستان با مشهد و قم و یا به همان زادگاه نوری علا مازندران رقابت اقتصادی و انرژی بکند ؟.
از این گذشته مرز جغرافیایی حکومتهای محلّی و مستقل آمریکا مشخص بود، که این 13 حکومت محلّی، اوّل الیانس و کنفدراسیون را تشکیل دادند، پس از آن فدراسیون، و در نهایت بشکل فدرال زیر یک سقف جمع آمدند،
حال چگونه میشود در سیستم رقابتی اقای نوری علا مرزهای جغرافیایی بین ایالت ها را تعیین و مستقل کنند، آنوپس از آن آنها از هم جدا، آنوقت کنفدراسیون، فدراسیون، و آنوقت یک فدرالیسم دوآلیسم را در ایران پیاده کنند.
متأسفانه آقای نوری علا سالهاست که در آمریکا زندگی میکنند ولی هنوز سیستم فدرال آنرا درک نکرده و شناختی عمیق از آن ندارند، سالها در انگلستان که بنیادگذار و زادگاه لیبرال دمکراسی است بسر برده اند، ولی
ولی در افکار و رفتار ایشان نشانی از لیبرال دمکراسی که هیچ حتّی از دمکراسی هم ندارند. آن دوران که هر کس دو قطعه شعر بند تنبانی بی سر وته را می سرود و یا از این و آن می دزدید، و بخاطر آن انتظار داشت سایر افراد جامعه اور بستایند و از همان اوّل مزایای حقوقی و حقیقی خاص و مبلغ کلان دوران بازنشستگی اش تآمی شود گذشته است. ایشان بهتر بود مرجع تقلید شود تا روشنفکری و اندیشه گری و سیات ورزی مدرن امروزی.

درمورد مردم عرب ایرانی استان خوزستان، من اگر از موضع تدافعی در مقابل پان ترکیسم و پان عربیسم پرخاشگر بیرون ایم و در موضع حقوق فردی و شهروندی صحبت کنم، خواهم گفت که هر کس که در چهار چوب جغرافیای سیاسی ایران زندگی کند و یا تابعیّت این جغرافیا را داشته باشد برای من ایرانی است و از تمامی حقوق مانند هر ایرانی دیگر برخوردار هست و از نظر حقوقی شاهزاده رضا پهلوی و یک عرب از هر قشر طبقه برای من یکسان هستند ، محورمیتهایی را که مردم عرب در خوزستان متحمل شده اند ایرانیان دیگر را هم شامل شده است.
امّا اینکه میفرمایید که خوزستان به اعراب تعلق داشته و دارد، امری غیر منطقی و بدون پشتوانه است. مردم عرب استان خوزستان با لشکر کشی اعراب و مسلمانان به ایران آمده اند و در خوزستان ساکن شدند، حتّی در خراسان و در استان فارس و شیراز هم مهاجرت کرده و نسلهای بعدی آنها هم بصورت خانوادگی وجود دارند. لطفأ بحث نا مربوط وابستگی اعراب خوزستان را به تمدنهای شش گانه بین النهرین را به میان نکشید که بی مورد هست و من شما را همراهی نخواهم کرد.

بنا به تحقیقات یک استاد آلمانی مردم قم هم از طرفداران و پیرو حزب علی ( شیعه) بودند که با سرکوب عباسیان و بنی امیه از سراسر ایران جمع شدند و در شهر قم ساکن شدند، بی جهت نیست که قم مرکز پرورش شیعه گری است و حکومتهای تُرک تبار آنرا به مرکز اندیشه ورزی و جهان بینی تبدیل کردند.