Skip to main content

Edameh

Edameh
Anonymous

Edameh

سلسله مراتب‌‌ِ روحانیان رزتشتی مانند یک هرم‌ِ آهنین‌ِ انعطاف‌ناپذیر بود. «مهتر کلیه‌ی موبذان و حِبر اعظم یا پاپ یا حجت عام و نایب امام ملت‌ِ زرادشتیه موبذان موبذ بود.» (۳) باری، در رأس این هرم «موبذان موبذ» قرار داشت. لایه‌ی پایین این هرم را انبوهی از روحانیان تشکیل می‌دادند که به طور کلی به آن‌ها «مغ» گفته می‌شد. لایه‌ی بعدی هیربذان و بالاتر از هیربذان، موبذان قرار داشتند. البته بعضی از روحانیان از مشاغل دینی ویژه‌ای برخوردار بودند، مانند «زوت» (پیشنماز)، «راسپی» [افروزنده و خادم آتش] و «دستور» [حلاّل‌ِ مشکلات‌ِ دینی]، هیربذان هیربذ [رئیس هیربدان] و غیره.

«آری مغان اقتدار روحانی داشتند. دولت، ایشان را حاکم بر جان و مال و عرض مردم کرده بود. اجرای عقد ازدواج و صحت اطلاق، عنوان حلالزادگی و صدق تملک و سایر حقوق در ید قدرت ایشان بود. تطهیر کسان از ننگ بی‌دینی و ارتکاب گناه به اختیار ایشان بود. همه‌ی این حقوق باعث نفوذ کامل ایشان شده بود، اما مایه‌ی نفوذ ایشان تنها همین‌ها نبود، بلکه ملکدار نیز بودند و عایدات کثیری هم از ممّر دیات و غرامات شرعی داشتند و اموالی به عنوان ردّ مظالم و نذر و هدیا و وقف و حبس حاصل می‌کردند و این همه به نفوذ و عظمت مقام ایشان کمک می‌کرد.» (۴)

دلیل‌ِ این که چرا این چنین دین و دولت در عصر ساسانی به هم گره خورده بود و به عبارتی دین و دولت دو روی یک سکه بوده‌اند، این است که «در آن زمان این اندیشه که شاهان از تخمه ایزدان (تبار خدایان) بوده‌اند رواج داشته است. این نکته از سکه‌های شاهان پارس که شعار آرامی “ذی الهی” (zy alahia) [از خداوند] بر روی آن‌ها ضرب می‌شده پیداست.» (۵) «سنگ‌ِ نخست» شاهنشاهی ساسانیان دینی بوده است، «در ایران‌ِ آغاز‌ِ دوره‌ی ساسانی با شاهی روبرو هستیم که متولی آتشکده آناهید است که یک کانون جنگی- دینی نیز محسوب می‌شده است.» (۵)

عرب‌های ایرانی و پارسیان مخالف‌ِ نظام ایدئولوژیکی با تمام‌ِ تلاش‌هایی که کردند نتوانستند در برابر دستگاه‌ِ دیوان‌سالاری پساساسانی مقاومت کنند و سرانجام ایدئولوژی کهن توانست یک بار دیگر به گونه‌ای تعدیل یافته در زمان‌ِ خلفای عباسی احیاء شود. خلفای عباسی به سبک و سیاق پادشاهان ساسانی می‌زیستند و سرانجام پیوند دین و دولت در زمان مأمون برای همیشه تثبیت می‌شود. سامانیان (۸۷۴-۱۰۰۴ م.) که - در کنار طاهریان- نخستین حکومت‌های ایرانی‌ِ پس از خلفای عباسی را بوجود آوردند، همین اصل‌ِ پیوند دین و دولت را ادامه دادند. «امیر اسماعیل سامانی هنگام فتح خراسان به پهلوان خود گفت: “از دین هیچ نگاهدارنده‌تر نیست و هیچ بنایی از داد استوارتر نه”. این سخن، گفتار اردشیر پاپکان را در ذهن تداعی می‌کند که در وصیت به پسر خود شاپور گفت: “بدانید که دین و شهریاری دو برادر توأمند که هیچ یک بی‌همزاد خود نتواند سر پا بایستد. دین بنیاد و ستون شاهی بوده و پس از آن شهریاری نگهبان دین شده است. پس شهریاری ناچار به بنیاد خود نیاز دارد و دین به نگهبان خود. زیرا آنچه نگهبانی ندارد، تباه است و آنچه بنیادی ندارد، ویران.» (۷)

از این رو، ضروری‌ست که همواره بر این نکته تأکید کرد که «پیوند دین و دولت»، هسته‌ی اصلی ایدئولوژی شاهنشاهی ساسانی بوده است و اساساً ربطی به ادیان پیشین مانند یهودیت، مسیحیت و بودیسم و دین بعدی یعنی اسلام ندارد.

روحانیت زرتشتی: تنبیه و مراقبت با اتکا به دستگاه تفتیش عقاید
تفتیش عقاید یکی از وظایف اصلی دستگاه روحانیت زرتشتی بود. در این راستا، افراط‌گرایی‌ این دستگاه تفتیش عقاید در تصور امروزی ما نمی‌گنجد. «اما شکنجه، ایرانیان هوش و مهارتی غریب در اختراع انواع شکنجه‌های عجیب داشتند. یکی از آلات بسیار مستعمل شانه‌ی آهنین بود که بدان گوشت‌ِ بدن محبوس بخت‌برگشته را شرحه شرحه می‌کردند.