edameh
Anonymous
edameh
مقام زن، چند همسری و ازدواج استقراضی
چند همسری و ازدواج موقتی (صیغه) یکی از ستونهای فرهنگی در روزگار ساسانیان بوده است. مسیحیان ایران، چه عرب، چه سُریانی و چه ایرانی، از لحاظ دینی مخالفِ سرسخت چند همسری، ازدواج موقتی و ازدواج با محارم (خواهر و مادر خود) بودند. این نگرش، یک دهنکجی تحقیرآمیز به دستگاهِ ایدئولوژیک ساسانی- زرتشتی محسوب میشد. «تعدد زوجات بر نهج سابق باقی بود، و عموماً وجوه اعیان ایران، علاوه بر زوجات شرعی، سراری و جواری و سبایا نیز داشتند.» (۱۴) «زوجات شرعی» زنانی هستند که طبقِ ارزیابی روحانیان زرتشتی همسران «واقعی» بودند که بعدها در اسلام به چهار زن محدود شد. «سراری» و «جواری» همان چیزی است که در ادبیات اسلامی به آن «کنیز» یا «همخوابه» (Kunkubine) میگویند، «سبایا» نیز کنیز هستند ولی «کنیزانی که در جنگها اسیر شدهاند». آیین ازدواج در روزگار ساسانی بسیار پیچیده بود و یکی از منابعِ بزرگ درآمد روحانیت محسوب میشد. طبعاً تمامی قوانین ازدواج، طلاق و تقسیم مال پس از طلاق یا مرگ به نفع مردان نوشته شده بود: «اگر مردی دو زن دارد [منظور دو زن شرعی، زیرا کنیزان همسر شرعی محسوب نمیشدند/بینیاز] و با ایشان قراری داده است به نوعی که در اموال میان او و آنان شرکتی هست، هر یک از دو زن شریک المال مرد است؛ ولی نسبت به یکدیگر تملک مانعاللغیر دارند. یک چنین اشتراک در مایملک را هیچ یک از زنان فسخ نمیتوانند کرد؛ لکن مرد میتواند آنرا فسخ کند و به طریقی که همگی به حال اول قبل از عقد قرار عودت کنند.» (۱۵)
اساسن در سنن قبیلهای دو نوع ازدواج مرسوم بوده است: درونهمسری endogamy و برونهمسری exogamy. قبایل ثروتمند برای آن که ثروت خود را با دیگر قبایل تقسیم نکنند، گرایش به درونهمسری داشتند و قبایل فقیر به برونهمسری. فرهنگِ ایرانی بر «خانهدان»ها استوار بود. یعنی هر خاندان یا خانوادهی بزرگ بسته به جایگاه اجتماعی و اقتصادیاش همسرگزینی را تعیین میکرد. مفهوم «اهل بیت» در حقیقت شکلِ معربِ «خانهدان» و دقیقتر گفته شود ترجمهی «وِسپُهران» میباشد. از آنجا که خاندانهای پارسیِ ساسانی از موقعیت بسیار ممتاز برخوردار بودند، به گونهای بیمارگونه بر این اصلِ درونهمسری تأکید میکردند. «اصرار خاص ایرانیان به خلوص نژاد، ازدواج میان ارحام مثل برادر با خواهر، و پدر با دختر، و پسر با مادر را برایشان واجب کرده بود. این همانست که خویتوکدت (خویذگدَس) مینامیدند. ... بهرام چوبینه خواهر خویش گردیه را به زنی گرفت، زن مهرام گشنسپ خواهرش هزاروی بود، اردوارژ را هفت خواهر بود که گویند هر هفت تن زن او بودند» (۱۶) . از منظر تاریخی که بنگریم، درونهمسری در بسیاری از قبایل جهان رواج داشت؛ البته باید تأکید کرد که این شکل از ازدواج عمدتاً در میانِ طبقات حاکم رایج بود.
کریستان بارتلمه با اتکا به منابع زرتشتیِ ساسانی مانند «دینکرد»، «شایست نهشایست»، «مجموعه حقوقی» که ترجمهی سُریانی آن توسط ژسوبوخت صورت گرفته بود و «کتاب حقوق فرخ» که به «مادیگان هزار دادستان» (هزار حکم قضایی) شهرت دارد، مینویسد: «در امپراتوری ساسانی، بنابر قوانین متداول از قدیم، زن شخصیت حقوقی نداشت. یعنی زن شخص فرض نمیشد، بلکه شئی پنداشته میگردید. به عبارت دیگر، وی شخصی که صاحبِ حقی باشد به شمار نمیرفت، بلکه چیزی که میتوانست از آن کسی، حق کسی شناخته شود، به شمار میرفت. به طور خلاصه زن دارای حقوقی نبود. وی از هر لحاظ در تحت سرپرستی و قیمومیت رئیس خانوار که “کتکخُتای” (کدخدای) نامیده میشد قرار داشت.» (۱۷)
چند همسری و ازدواج موقتی (صیغه) یکی از ستونهای فرهنگی در روزگار ساسانیان بوده است. مسیحیان ایران، چه عرب، چه سُریانی و چه ایرانی، از لحاظ دینی مخالفِ سرسخت چند همسری، ازدواج موقتی و ازدواج با محارم (خواهر و مادر خود) بودند. این نگرش، یک دهنکجی تحقیرآمیز به دستگاهِ ایدئولوژیک ساسانی- زرتشتی محسوب میشد. «تعدد زوجات بر نهج سابق باقی بود، و عموماً وجوه اعیان ایران، علاوه بر زوجات شرعی، سراری و جواری و سبایا نیز داشتند.» (۱۴) «زوجات شرعی» زنانی هستند که طبقِ ارزیابی روحانیان زرتشتی همسران «واقعی» بودند که بعدها در اسلام به چهار زن محدود شد. «سراری» و «جواری» همان چیزی است که در ادبیات اسلامی به آن «کنیز» یا «همخوابه» (Kunkubine) میگویند، «سبایا» نیز کنیز هستند ولی «کنیزانی که در جنگها اسیر شدهاند». آیین ازدواج در روزگار ساسانی بسیار پیچیده بود و یکی از منابعِ بزرگ درآمد روحانیت محسوب میشد. طبعاً تمامی قوانین ازدواج، طلاق و تقسیم مال پس از طلاق یا مرگ به نفع مردان نوشته شده بود: «اگر مردی دو زن دارد [منظور دو زن شرعی، زیرا کنیزان همسر شرعی محسوب نمیشدند/بینیاز] و با ایشان قراری داده است به نوعی که در اموال میان او و آنان شرکتی هست، هر یک از دو زن شریک المال مرد است؛ ولی نسبت به یکدیگر تملک مانعاللغیر دارند. یک چنین اشتراک در مایملک را هیچ یک از زنان فسخ نمیتوانند کرد؛ لکن مرد میتواند آنرا فسخ کند و به طریقی که همگی به حال اول قبل از عقد قرار عودت کنند.» (۱۵)
اساسن در سنن قبیلهای دو نوع ازدواج مرسوم بوده است: درونهمسری endogamy و برونهمسری exogamy. قبایل ثروتمند برای آن که ثروت خود را با دیگر قبایل تقسیم نکنند، گرایش به درونهمسری داشتند و قبایل فقیر به برونهمسری. فرهنگِ ایرانی بر «خانهدان»ها استوار بود. یعنی هر خاندان یا خانوادهی بزرگ بسته به جایگاه اجتماعی و اقتصادیاش همسرگزینی را تعیین میکرد. مفهوم «اهل بیت» در حقیقت شکلِ معربِ «خانهدان» و دقیقتر گفته شود ترجمهی «وِسپُهران» میباشد. از آنجا که خاندانهای پارسیِ ساسانی از موقعیت بسیار ممتاز برخوردار بودند، به گونهای بیمارگونه بر این اصلِ درونهمسری تأکید میکردند. «اصرار خاص ایرانیان به خلوص نژاد، ازدواج میان ارحام مثل برادر با خواهر، و پدر با دختر، و پسر با مادر را برایشان واجب کرده بود. این همانست که خویتوکدت (خویذگدَس) مینامیدند. ... بهرام چوبینه خواهر خویش گردیه را به زنی گرفت، زن مهرام گشنسپ خواهرش هزاروی بود، اردوارژ را هفت خواهر بود که گویند هر هفت تن زن او بودند» (۱۶) . از منظر تاریخی که بنگریم، درونهمسری در بسیاری از قبایل جهان رواج داشت؛ البته باید تأکید کرد که این شکل از ازدواج عمدتاً در میانِ طبقات حاکم رایج بود.
کریستان بارتلمه با اتکا به منابع زرتشتیِ ساسانی مانند «دینکرد»، «شایست نهشایست»، «مجموعه حقوقی» که ترجمهی سُریانی آن توسط ژسوبوخت صورت گرفته بود و «کتاب حقوق فرخ» که به «مادیگان هزار دادستان» (هزار حکم قضایی) شهرت دارد، مینویسد: «در امپراتوری ساسانی، بنابر قوانین متداول از قدیم، زن شخصیت حقوقی نداشت. یعنی زن شخص فرض نمیشد، بلکه شئی پنداشته میگردید. به عبارت دیگر، وی شخصی که صاحبِ حقی باشد به شمار نمیرفت، بلکه چیزی که میتوانست از آن کسی، حق کسی شناخته شود، به شمار میرفت. به طور خلاصه زن دارای حقوقی نبود. وی از هر لحاظ در تحت سرپرستی و قیمومیت رئیس خانوار که “کتکخُتای” (کدخدای) نامیده میشد قرار داشت.» (۱۷)