Skip to main content

سلام بر همگی دوستان علاقمند

سلام بر همگی دوستان علاقمند
بهنام چنگائی

سلام بر همگی دوستان علاقمند به این سوژه و پانویسان گرامی مقاله؛

شخصا بسیار مسرورم از توجه جدی و عمیق همه ی دوستان به این مقوله ی حساس همچنین، انگیزمندم برای تلاش هرچه بیشتر برای روشنا افکنی به نقاطی که به هر دلیل شفاف نیستند و یا از دیدمان ما دور مانده اند.

من در این مورد بخصوص نگاه سر راست و روشن خود را کوتاه و مفید برشمرده ام و با احترام به همه ی دیدگاه ها، شخصا نیاز چندانی به تکمیل آن اگر بحث در این فضای تاکنونی بماند ندارم؛ و طبعا شما هم خود تصمیم خویش را خواهید گرفت به چگونگی ادامه ی گفت و شنفت. اما حالا و به ناگزیر می خواهم با توجه به ژرفای بررسی های مشترکی که از سوی همگی ما پیرامون سیاست تکقطبی پیش برده شده است؛ بگویم که ما اینک تا حدودی از خود موضوع مقاله که کاملا شفاف بود ناخواسته دور شده و به حاشیه رفته ایم. با اینوجود معترفم که سوژه ی ما دچار دوایر تودرتو و هم راستاست.

چرائی دورشدگی ما از مضمون، شاید از چهارچوب خود سوژه ی بیگانه با منافع رنگینی ماست که اینگونه مختلف برمی خیزد و تاکنون پاسخ خود را در عرصه های ذهنی، عینی و اجتماعی و سیاسی در نیافته است. و همچنین می تواند به دلیل تفاوت ها و تناقض هایش با چشم انداز جامعه ی رنگارنگ ما، دلبستگی ها و وابستگی های سرکوب شده ی سیاسی طبقاتی هریک از ما و ملت های تبعیض زده مان نسبت به سیاست کلان کشور استبدادزده ی باشد که چنین متناقض برمی تابد.

به هر رو که باشد این یک واقعیت آشکار است که همگی ما مسئولانه در جستجوی ساختن یک جامعه ی با نان، آزاد، رنگین و با حفظ همه ی تباین های تاریخی، ملی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مورد دلخواه خویش در یک دستگاه غیرمتمرکز فدرال و قطعا سراسری هستیم که یقینا آن خواسته ها و تحصیل اغلب شان بی گمان مورد اعتنا و بردباری ساختارهای فوق متمرکز و خودرای تمامیتگرایان شاهی و شیخی هیچگاه نبوده و حالا هم نیست.

پس برگردیم به خود موصوع ( چهره واقعی فرح پهلوی)

اما پیش از آن و تا آنجا که به تفاوت ساختار خودکامه ی شاهی و شیخی برمی گردد، یقین دارد که کانون دعاوی سیاسی آنها علیه اراده ی مستقل مردمی و سازمانیابی طبقاتی کارگران و زحمتکشان پیوسته مورد ستیز خونین و یکسان هر دو رژیم بوده و همچنان ضدمردمی می باشد. البنه همانگونه هر یک از دوستان نیز به این وجه ماهوی و بازتاب بلند تاریخی توسط این دو رژیم بدرستی یادآور شده اند.

اینجا اما اختلاف نظر اگر باشد تنها بر سر کم و کیف این خفقان، سرکوب و کشتار مخالفان است و نه بیش از این! تفاوت در برداشتی که بخشی از این دوستان به این چگونگی ها در هر دوره از خودکامگی ها دارند. و ترجیحا و آگاهانه بهترین های شاه را بر بدترین های شیخ ستوده، انگشت نهاده و به احترام نقاط مثبت شاه از شدت مصیبت های شیخ، این وجوه (( بد از بدتر)) با صمیمیت خاص خود تفکیک می گذارند و به دفاع از این سمتی علیه آن سوئی برخاسته اند. من هم به سهم خود این دیدگاه ها و برداشت های البته "متناقض" را احترام می نهم اما با این شیوه ها و نتایج حاصل شان هم در عمل و هم در نظر مخالفم.

آری به باور من چهره خانم فرح پهلوی، هرگز آن نبوده که آراسته شده و می شود؛ و یا سعی می کنند آنرا مردمی و نوعدوست جلوه دهند؛ که این خانم هیچگاه چنین نبوده بلکه وی با همه ی تلاش نگارنده برای امکان فمینیزه کردن ساختار شاهی توسط شهبانوی خیرخواه که دست کوتاهی هم حتی در سیاست نداشت، و به تبع آن ناتوان از نقییر شوهرش بود، تنها توهم پراکنی و مسلما بی هوده گوئی کرده است.

زیرا که عملا خانم فرح پهلوی لااقل پس از مرگ شاه و سپس فرصت های فراوانی که داشته، ایشان تاکنون در هیچیک از صدها برنامه ی تلویزیونی، گویش در رسانه های کلان اجتماعی و...به سود ساختار مردمی و تغییر اهرم سیاسی فردی به سود سیاست اجتماعی و چتدقطبی به نفع حرکت تاریخ، اندکی هم شده به افشای دستگاه خودرای فردی و به تبع آن جنایت های شوهرش که مستقیما وی از بخش بزرگی از چند و چون آنها آگاه بوده است پرده مسئولانه برنداشته و آن رازها و خیانت ها را همچنان در ضمیر متعصب و شاهنشاهیگرای خود مسکوت گذارده است. و تازه از آنهم بسی شگفت انگیزتر اینکه وی و پسرش در تلاش برای بازگرداندن ساختار ضدبشری خویش و شاهی هستند.
پس دوستان این خانوم هنوز بیداری تاریخی نیافته و دانش فراشاهی را در این پروسه بلند نظاره گری بر ستم استبداد مذهبی همچنان کشف نکرده و باورش بر این تصور استوار است که رژیم ولائی جای پای برگشت شاهی را با غرور و افتخار باز کرده است.

چرا؟ چون این شخص پس از 37 سال هنوز این استعداد را در وجدان بیدار نشده اش جا نینداخته است که به نام یک زن محروم از حقوق برابر، در برابر تفکر شاه که زن را ناتوان مدیریت می دید؛ نایستاده است و من متاسفم