Skip to main content

علي رضا -ی گرامی،

علي رضا -ی گرامی،
آ. ائلیار

علي رضا -ی گرامی،
مطلب شما را دیدم. کوتاه باید بگویم :
- درمورد موضوع طرح شد چیزی نمی توانم مطرح کنم ، چون در آن «محیط» نبودم - و با سازمانهای نامبرده ام در آن محیط نیز سروکاری نداشته ام.
- اما از نظر تئوریک آنچه به من می تواند مربوط شود این است که:
- من در زمان شاه و بعدها نیز منتقد سوسیالیسم موجود بودم.
-همینطور منتقد فنومن «بستگی، به معنی متضاد "باز" بودن و دموکراتیک بودن» و «دگماتیسم یا ایده لوژیک بودن» در «سازمانهای بسته ی چپ و غیر چپ» بوده ام.
-درمورد حکومت دینی -گروههای اسلامی و روحانیت بخصوص خمینی- تحلیل من از پیش از 57 و بعد ، مبنی بر خواست آنها-از نظر آمال اقشاراجتماعی - استقرار «دیکتاتوری دینی» توسط «سرمایه ی تجاری و روحانیت» بود .
-این اندیشه ها در طی زمان ،درستی خود را نیز «اثبات» کرده اند.
----------

در مورد کسب حقوق خلقها ، از جمله آذربایجان- از پیش از 57 -بر اندیشه ی «برابری و آزادی» در همه زمینه ها- و «دوستی و همبستگی» آنها - برای پیروزی تکیه کرده ام وهنوز هم بر این اندیشه ام. و استقلال را در امور محلی همیشه قابل تحقق یافته ام.
ایده ی « عدالت اجتماعی و رفع استثمار» را که اندیشه ی چپ است درست دانسته و میدانم.
با «جنبش فدایی و کلا چپ» از آغاز با این مواضع برخورد کرده و در آن شرکت داشته ام. بخصوص جنبش فدایی . با مرزی که با چگونگی تئوری مبارزه ی مسلحانه داشتم. این موضوعات تاکنون کم و بیش در نوشته هایم نیز منعکس است.