Skip to main content

تعریف ما از سرزمین ایران

تعریف ما از سرزمین ایران
Anonymous

تعریف ما از سرزمین ایران
سرزمین ایران تا پیش از شکست استراتژیک آخرین شاهنشاه موروثی ساسانی؛ هرگز یک کشور یکپارچه به آن مفهومی که «پان ایرانیستهای صفوی مسلک» از آن ارائه میدهند نبوده است. بلکه همیشه به صورت «اتحایه های بزرگ سرزمینهای آریایی» و به زبان امروزین؛ سرزمینهای ایران در طول تاریخ تمامی سلسله های شاهنشاهی به صورت «شاهنشاهی فدرال» اداره میشده است. به این مفهوم که در زمان شاهنشاهی ماد؛ هرگز سرزمین آذربایجان و یا سرزمین پارس توسط مادها اشغال نگردیده بود؛ بلکه مردمان آریا بوم با پیوستن به اتحادیهٔ بزرگ مادها برای تشکیل اتحادیه ای بسیار بزرگتر با حق حفظ پادشاه انتخاب شده در منطقهٔ خویش و همچنین انتخاب شاهنشاه و یا پذیرفتن رهبری شاهنشاه موجود به عضویت شاهنشاهی فدرال ماد در آمدند و این فرهنگ و آیین کشورداری تا حملهٔ تازیان اگر یکسان نبود؛ همسان بود.

نخستین کشور یک پارچه تنها با تصرف و استیلا بر مبنای کشت و کشتار در زمان سلسلهٔ ننگین صفوی بوجود آمد و این سلسلهٔ ننگین به شیوهٔ «آشوریان» جابجایی اجباری اقوام را آغاز نمودند تا با بر هم زدن ترکیب جمعیتی ادامهٔ استیلای خود را تضمین نمایند. این سیاست در زمان صدام حسین در عراق و حافظ اسد (بر اساس فرهنگ آشوری – سامی) در سوریه نیز به کار گرفته شد تا سلطهٔ عربی بر سایر اقوام را مستحکم نماید.
اکنون زمان آن رسیده است که به تمامی این دردها و زخمهای تاریخی که بعد از حملهٔ تازیان بر پیکر سرزمینهای ما وارد شده است پایان داده شود و بار دیگر اتحادیهٔ سرزمینهای ایران به رسم نیاکانی برقرار گردد و پس از ۱۴۰۰ سال سلطهٔ فرهنگی تازیان و ۵۰۴ سال سلطهٔ فرهنگ «اتحاد بر اساس خونریزی و استیلا» برچیده شده و بار دیگر بنیادهای وحدت ملی ایرانیان به رسم نیاکانی مستقر گردد.
در پی نهادینه شدن «فرهنگ استیلا» در ۵۰۴ سال اخیر توسط صفویان و کشتارها و ستمهای مضاعفی که از سوی حاکمیتهای مرکزی استیلاگر بر سایر اقوام تحت استیلا رفته است؛ فرهنگی تدافعی نیز در کنار آن زاده شده است که به نام «استقلال طلبی» و یا بنا به تعریف پان ایرانیستهای صفوی مسلک به «تجزیه طلبی» مشهور شده است. وجود این اندیشه ها گرچه به خاطر ستمهای مضاعف؛ به خودی خود بسیار طبیعی است اما از نظر ما راه حلی واقعگرایانه نیست و به بهروزی اقوامی که در پی استقلال طلبی گام بر میدارند نخواهد انجامید و آنها را به قطعات کوچکی در حد حیاط خلوت؛ بازیچهٔ قدرتهای بزرگ و همسایگان منطقه ای شان تبدیل خواهد نمود.
اگر به پدیدهٔ جدیدی که به نام «اتحادیهٔ اروپا» مشهور است بنگریم؛ به سادگی میبینیم که کشورهای مستقل اروپایی همزمان با حفظ حاکمیت ملی خود؛ در حال تشکیل اتحادیهٔ بزرگتری به نام اروپا هستند و کشورهای ثروتمندتر نیز به کشورهای فقیرتر اروپایی که به این اتحادیه پیوسته اند کمک میکنند تا در نهایت بتوانند پروژهٔ ایجاد «اتحادیهٔ اروپا» را به طور کامل اجرا کنند و بر خلاف تفسیر و تصور لنینیستها؛ کشورهای اروپایی در پی ایجاد اتحادیه ای که دارای مراکز فقر و بحران باشد نیستند و از هم اکنون با تدابیر اقتصادی در پی از میان بردن کانونهای بحران هستند؛ هر چند که ساکنین اروپا در شرایط کنونی احساس میکنند که در حق آنها اجحاف میشود اما این شرایط مانند درد زایمان پیش از تولد موجودی به نام «اتحادیهٔ اروپا» بوده و پدیده ای گذراست. از سوی دیگر ما شاهد اتحادیهٔ نانوشتهٔ کشورهایی هستیم که اکثریت ترکیب جمعیتی آنها را «انگلو ساکسونها» و یا برادرانشان «انگلو کلتیک ها» تشکیل میدهند و آمریکا و انگلستان؛ کانادا؛ استرالیا و نیوزیلند چنین اتحادیهٔ استراتژیک و نانوشته ای را بوجود آورده اند؛ حتی کشورهای عربی نیز در فکر بوجود آوردن اتحادیه ای بزرگتر به شیوهٔ خودشان هستند لذا «استقلال طلبی» در شرایط کنونی مانند همان چیزی است که در زمان به روی کار آمدن صفویان بر ما رفت. بدین گونه که در آن زمان اروپا به مسیر شکوفایی علمی و صنعتی گام نهاد و ساختارهای قدرتمند صنعتی و تجاری و سیاسی و نظامی خود را بوجود آورد و همزمان با آن ایران به زیر سلطهٔ خرافات و تاریکی و تولید و خواندن حلیة المتقین و بحار الانوار و دعاهای گوناگون و «دفع جن» و شفا خواستن از مردگان و ساختن امامزاده ها و برقراری فرهنگ تکفیری شیعی فرو رفت. (ادامه درکامنت بعدی))