Skip to main content

جناب بهنام گرامی ؛ با سپاس

جناب بهنام گرامی ؛ با سپاس
Anonymous

جناب بهنام گرامی ؛ با سپاس بیکران از نوع نگارش مودبانه و ارزشمند جنابعالی و همچنین سایر هموطنان عزیز که بطور انسانی ـ سیاسی برخورد و سئوالات منطقی مطرح می نمایند که معنی احترام به الفبای دموکراسی و احترام به عقاید هست ؛ خدمت شریفتان عرض میکنم که فامیلی بنده تفریشی هست . در مورد نحوه فرار از زندان بارها توضیح داده ام که بعد از اعدام بردارم بود این موضوع . در طول سالهائی که از فرقه جدا شده ام صدها تهمت ؛ ناسزا ؛ شانتاژ و دروغ بی مورد نثارم کرده اند ولی یک جمله دال بر اینکه من تواب بودم ؛ جائی دیده نمیشود و تا حال کسی کوچکترین اشاره ای به تواب بودن من نکرده است . من هنگام دستگیری مدیر دولتی بودم تحت پوشش سازمان صنایع ملی . این ضمن اینکه دردسرهای بزرگی برایم داشت ؛ مزیت هائی هم داشت . بطور مثال در بیرون زندان با خیلی از افراد در ارتباط بودم و همین امتیاز مرا به آن حد رساند . ضمن اینکه من

هرگز اشاره ای به رفتن منزل رئیس زندان نکرده ام . حتما توضیحات ناکفی بوده که شخصا ویدئو را تماشا خواهم کرد ؛ اگر سانسور و دستکاری شده باشد ؛ از منبع اصلی آن درخواست خواهم کرد که ویدئو سانسور نشده را در همین سایت محترم قرار بدهند . در مورد دکتر مجید شریف همانگونه که حتما مستحضر هستید ایشان بدست افراد وزارت اطلاعات و در سلسه قتلهای موسوم به زنجیره ای بقتل رسید ولی علت مرگ ایشان را سکته قلبی گفتند که هرگز مورد قبول ما هم وایع نشد . قبل از عزیمت ایشان به ایران ما بارها مذاکراتی داشتیم در مورد تاسیس یک سازمان نوپا بنام مجاهیدین پیرو بنیان گذاران . چون اکثر خانواده های قربانیان و اسیران فرقه رجوی طی تماسهای مختلفی که با بنده داشتند پیوسته بر این امر تاکید میکردند که تو از نسل محمد آقا ـ حنیف نژاد ؛ سردار موسی خیابانی هستی و نه از نسل رجوی ؛ حال که علم مخالفت با رجوی را برافراشته و خواب راحت را از چشم وی گرفتی ؛ بیا و سازمان مجاهدین خلق واقعی را بنیاد بگذار . طبعا کار ساده ای در پیش نبود . تا اینکه زنده یاد مجید تصمیم قاطع گرفت به ایران برگردد . بهترین فرصت پیش آمده بود برای این منظور . باز همانگونه که مطلع هستید در کشور اخوند زده ایران ؛ بدون اطلاع وزارت اطلاعات نمیتوان نفس کشید چه برسد به تاسیس سازمان . زنده یاد مجید از روز اول درگیر وزارت اطلاعات بود . به او گفته بودند که خواب چنین چیزی هم نخواهید دید . کوتاه کنم تا اینکه بعد از یکسال و اندی مذاکره تلفنی ؛ این قرار ملاقات گذاشته شد . من قبل از اینکه به سنگاپور بروم ؛ مقامات محلی را در جریان امر قرار دادم که برای مذاکره با یک مقام بلند پایه ایرانی به سنگاپور میروم . هر فعال سیاسی در حیات فعالیتهای خویش ممکن هست با صدها شخصیت ملاقات کند ولی کسی از آن خبر نداشته باشد . من مخفی کاری نداشتم و تصمیم قاطع داشتم تا سازمان را از شر رجوی خلاص کنم او راه خود را برود و من راه خود را . ترس فرقه از هم از همینجا نشآت میگیرد . جائیکه رجوی در پیام نوروزی سال 74 از دست تحرکات من ناله کرده و به گریه افتاده بود که این تفریشی ما را در مجامع بین المللی بیچاره کرده است . من صمیمانه نمیدانستم که مخاطب من چه کسی هست چون در این مواقع طرف را فقط حاج اقا معرفی میکنند . بعد از بازگشت وقتی مجددا با افراد محلی قرار گذاشتیم عکسی نشان داده شد که مخاطب من بود و اولین بار من نام سعید را از آنها شنیدم بدون اینکه فامیلی او را بدانند . فقط گفته شد که وی فرد خطرناکی هست و شما بلافاصله ارتباط با اینها را خاتمه بدهید . همان هم شد و من در طول عمرم فقط یکبار به سنگاپور رفته ام ولی در جعلیات و دروغ پردازیهای فرقه رجوی ؛ مرا سه بار به سنگاپور فرستادند . ضمنا تا کنون کسی جواب مرا نداده است که من اگر گناهی ؛ خطائی مرتکب شده و با امامی ملاقات کرده ام ؛ همان هنگام هم از اپوزسیون و هم از خلق شریف ایران بابت این خطا عذرخواهی کرده ام . ولی تا حالا فرقه به من جواب نداده یک ملاقات بدون عمل و بدون تصمیم با امامی خطا و گناه بیشتری دارد یا ساختن با صدام حسین جنایتکار و دادن اطلاعات جنگی به دستگاه ارتش وی جهت بمباران خانه های انسان های بیگناه و کشتن هموطنان عزیز ما در جبه های جنگ ؟ چون این سئوالات بی پاسخ مانده ؛ یک نامه سرگشاده به رهبر مخفی و فراری فرقه مسعود رجوی خواهم نوشت و در همین سایت محترم نیز در معرض دید و قضاوت عموم قرار خواهم داد تا اگر مسعود رجوی پاسخی داد ؛ ملت بزرگ و شریف ایران قضاوت بکنند . سازش با صدام جنیایتکار گناه هست ؛ اقامت در کاخ علی شیمیائی جرم هست یا ملاقات کردن باسعید امامی . اینها جز وطن فروشی ؛ جعل اسناد ؛ دروغ پردازی و قتل و شکنجه پیشه دیگری ندارند ؛ تهمت های اینها پشیزی ارزش ندارد چون خائن هستند به خلق بزرگ ایران .