Skip to main content

دریغا و دردا! که آذربایجان در

دریغا و دردا! که آذربایجان در
آ. ائلیار

دریغا و دردا! که آذربایجان در هیچ دوره ای چنین خالی از اندیشه نبوده است .
روسنفکرانی که فرق «چگونگی» تحقق حقوق را با «حقوق» - خواست را با عمل و تحقق، درک نمیکنند، « استقلال و آزادی» میخواهند؛ و خیال میکنند «جق» تنها با «خواستن و شعار» تحقق می یابد؛ افسوس که سخت در اشتباه اند.
کسی که فکر میکند «استقلال و آزادی » با نبود آن تحقق می یابد و نباید چگونگی تحقق آن مورد «پرسش و دلیل و اثبات» قرار گیرد ، در عالم خیال سیر نمی کند که از زمین دنیا ها فاصله دارد.
سیاست بی دلیل و اثبات، تنها در خیال موجود است نه در صحنه ی واقعیات.
سیاست بی دلیل ، سیاست نیست«هذیان» است .
من متأسفم که برخی از دوستان آذربایجانی در این دوره با «سیاست بی دلیل» به «استقلال و آزادی»می نگرند.

اگر زندانی راه فرار«درست و برنامه ی قابل تحقق» نداشته باشد، صحیح برنامه ریزی نکرده باشد به آزادی که نمی رسد هیچ ، وچه بسا اعدام نیز میشود.

سیاست، از زاویه ای، علم چگونگی تحقق خواسته ها و حقوق ست.
سیاست با واقعیات و تعمق و تحقق سروکاردارد، نه با خیالات.جای خیال عرصه ی سیاست نیست.
اینکه زندانی سیاسی آزاد نیست و آزادی میخواهد چون آزادی حق اوست ، هیچ ربطی به چگونگی تحقق حق آزادی او ندارد.
اینکه من زندانیم چون آزاذی میخواهم کافی ست که آزاد شوم خیال خامی بیش نیست.
باید «راه و ابزار و امکان » آزادی را با «دلیل و اثبات درستی راه خود نشان بدهی» وگرنه نابودت میکنند.
«سیاست بی دلیل » کمدی تاریخ آذربایجان است. کمدی اندیشه.