" اردک سخن گو، سخن بگو " او
Anonymous
" اردک سخن گو، سخن بگو " او از مرداب بیرون خواهد آمد و طلیعه صبحی دیگر را بشار خواهد داد، صبحی بی خورشید، و تا دمدمهای غروب برایمان شعر و غزل خواهد خواند، آهنگی در آسمان تاریک خواهد ترکید، " ما را بخوان ای روایت عشق ابدی " ناگهان، گسستی به پهنای چاه جمکران در دل زمین دهان باز خواهد کرد و ارتش مردگان، سوار بر بالهای سیمرغ، به سان آتشفشانی ،با جرقهای آتشین ، آسمان صبح تاریک را چراغا نی خواهد کرد، آری آری به مدد حضور تو، تیرگی را از جهان خواهیم زداخت و مردگان دوباره بر زندگان جلوس خواهند کرد.