Skip to main content

در مورد چپ ایران در کل برخی

در مورد چپ ایران در کل برخی
آ. ائلیار

در مورد چپ ایران در کل برخی دوستان -از جمله ایشچی گرامی، دو مسئله را مطرح میکنند:
1- بخشی از چپ ایران هنوز که هنوز است دموکراتیزه نشده. از نظر من ، کل چپ ایران به قدر لازم دموکراتیزه نشده است
2- حول شعار واحدی گرد نمیایند. ( یعنی شعارهای مختلف دارند )
----------
-از نظر من لازم نیست چپ شعار واحد داشته باشد. چون عملا آنرا ندارد.
- دموکراتیزه نشدن هم واقعیت است. نمی توان انتظار داشت که همه به قدر کافی دموکراتیزه شوند.
--------مسئله کدام است؟
« هم بستگی-همکاری- ائتلاف-اتحاد-حتی وحدت» چگونه ممکن است با توجه به
شرایط عینی 1-2:
راه حل:
- در حل یک مسئله درست نیست که «آرزو» را «هدف» قرار داد. پیاده نمی توان با سرعت ماشین حرکت کرد.
گفته اند:« یورقانا گؤره -قئچی ین اوزات»:

امکانات مادی-روحی براین پایه است که دایره را وسیع انتخاب کرد. بجای تشکیل سازمان واحد-حزب واحد ، «جبهه» تشکیل داد.
پیش از جبهه هم لازم است قدمهای «همبستگی-همکاری-ائتلاف» صورت گیرد. بعد به جبهه برسد. بعد هم در پراتیک به سازمان واحد. چپ ایران قدمهای اولیه ی همبستگی و همکاری درونی با خود را برنداشته . امکان پرش ناگهانی پارا می شکند.
- آدام داشین قوپمازیندان یاپیشماز
- یئروار آتیلسان -دوشرسن-قئچین سینار. آتیلماماق گرک.
وحدت چپ بدون توجه به این اصول روشن است که شکست را تجربه میکند.
---------
مشکل چپ آنست که :
-خود را نمی شناسد
-با «خیال» حرکت میکند- واقعیت را نمی بیند. گرفتار اتوپی ست.
نه تنها در مورد خود-تشکل- حتی در کل «تئوری و پراتیکِ»خود نیز گرفتار خیالات است.
این مشکل اول است. مشکل دوم و مهمتر از هر چیز «خیال میکند که علمی » می بیند.
و فاجعه اینجاست.
«سئرچه قیشلارین قووزار گؤیه-گوی دوش سه-ساخلی یا» . چپ ما هم همین کار را میکند.
----------
شاید گفته شود چپ خواهان وحدت تشکیلاتی، بعضی قدمها در «همکاری با هم »، در طی سالهای گذشته، برداشته است.
بله ممکن است. و کارهایی باهم کرده اند. اما این همکاری ها «اختلاف و تضاد و تفاوت» را در آن حد برطرف نکرده که به
جبهه و وحدت برسند. یعنی گذشته « برای پرش» نتوانسته سکو شود. باید «تمرین را از نو شروع کرد».
----------
چپ بیش از 30 سال است در جوامع دموکراتیک نسبی ساکن است. متأسفانه 30 سال هم «عقبگرد» دارد. یعنی از دید من
60 سال از واقعیت روز عقب مانده است. با این عقب ماندگی باور نکردنی اگر وحدتی هم صورت گیرد نتیجه طبق معمول «انشعاب» است.
---------
نمونه عقب ماندگی همین «نشناختن خود» است. با دنیایی «اختلاف و تضاد و تفاوت» وحدت تشکیل میدهد.
یگانگی- با داشتن برخی تضادها -در بعضی چیزها- ممکن است . ولی با این وضعیت متضاد و متفاوتی که دوستان چپ دارند
وحدت را ناممکن میکند.
-------
نباید خواهان «رفع تضاد و اختلاف و تفاوت» شد. این پدیده در طی زندگی-پراتیک سیاسی- تغییر می یابد. رفع شدن آن روی کاغذ مشکل را حل نمیکند.اما منطقی آن است که با توجه به همین تضادها راهی برای همکاری و همبستگی یافت.
آنهم :شروع « هم بستگی-همکاری- ائتلاف....» و تمرین دوباره ی «پراتیک سیاسی» ست.
اینان حتی «قدرت تمرین عمل سیاسی» را هم ندارند. اگر دارند - یا بیشتر هم دارند- این کوی و این میدان- ببینیم و تعریف کنیم.