Skip to main content

آقای فانون، اگر نگاه

آقای فانون، اگر نگاه
یونس شاملی

آقای فانون، اگر نگاه شابلونیستی شما به "چپ" و "اومانیسم" شما را از درک مفاهیم متفاوتتر عاجز میکند مشکل دیگران نیست. مشکل شماست. در کامئنت هایتان به تمسخر کردن روی آورده اید. این هم نوعی اخلاق است که احتمالا شیوه نگرشتان آن را به شما ارزانی کرده است. این نوشته چه ربطی به مهران بهاری دارد که شما اسم ایشان را اینجا آورده اید؟ این رفتار حکایت از یک واکنش کور در قبال دیگران

دارد. حالا اینبار این واکنش در جلد یک "چپ گرای انقلابی" در میان کامئنت های ایران گلوبال هویدا شده است. این را در خصوص رفتار شما نوشتم. و اما در مورد افکار شما نیز که میدانم تنها به قصد تخریب در اینجا قلم میزند و نه بخاطر تعمیق در مسائل فکری، یک جمله از نوشته خودتان را با اندکی توضیح من در اینجا می آوردم، تا خطا دید شما هم کمی روشن تر گردد. با وجود اینکه بعضی از کامئنتها ماهیت نظری کامئنت شما را به درستی نقد کرده است.
مینویسد که: "همچنان که همه میدانند (ظاهرا بغیر از شما ) که «اومانیست بودن» یکی از ملزومات اساسی چپ بودن است" (پایان نقل قول)

اول اینکه، من در نوشته ام نگفته ام چپ و اومانیسم در تضاد با همدیگر هستند. بلکه چپ اومانیستی را در مقابل چپ انقلابی (کمونیستی) قرار داده ام. لذا نباید در نوشته تان تقلب بکنید و واژه "چپ" را به جای "چپ کمونیستی" جابزنید. من در این نوشته چپ کمونیستی را نقد کرده ام و نه چپ را.

دوم اینکه، چپ (انقلابی) بودن و اومانیست بودن یک امر ذهنی نیست که شما با آوردن مثال یک مثال ذهنی (اسب و چهارپا) خواننده خودتان را قانع کنید. مثالتان به جای پرداختن به واقعیتهای تاریخی (مدیریت سیاسی چپ کمونیستی در کشورهای کمونیستی سابق) به مثالهایی ذهنی (اسب و چهارپا) در فریب ذهن تکیه کرده است. . در ذهن چپ کمونیستی و اومانیسم میتوانند در یک جا جمع شود. اما در عمل و در عینیت این دو نه تنها در یکجا جمع نشدند حتی به اضداد همدیگر بدل شدند. بیاییم اندکی از شخصیت های کمونیستی که در مدیریت سیاسی کشورها بلوک شرق سابق بودند مثال بیاوریم. نمونه بارز آن استالین است. همچنانکه در نوشته ام اشاره کرده ام، قربانیان دوره حاکمیت انقلابی استالین حتی از قربانیان فاشیسم هیتلری بیشتر بوده است. در این مثال دهها مثال دیگر (مثل آدمخورهای پلپوت) شما چگونه اومانیسم و چپ کمونیستی را میتوانید با هم آشتی بدهید؟ اگر بخواهم چیزی اضافه کنم بایستی برایتان بگویم که چپ کمونیستی و مدعیان حکومت دینی در عمل یک کاسه و یکسان هستند. به بیان دیگر یک دولت دینی و یا یک دولت ایدئولوژیک (مطالبه چپ کمونیستی) در عمل هیچ فرقی باهمدیگر ندارند و هر دو نوعشان دولتهای فاشیستی و ضدمردمی اند، هم در تئوری و هم در عمل. چون دولتهای ایدئولوژیک و ذینی هستند. حالا شما با این تجربه تلخ تاریخی مینویسد که "همچنانکه همه میدانند!!!" (که می بینید همه آنگونه نمیدانند که شما در تصورتان گنجانده اید)، "اومانیست بودن یکی از ملزومات چپ بودن است". اما به خوانندگانتان نشان نمیدهید که در این جمله تان زیر زرورق "چپ" خودتان را مخفی کرده اید. اگر مینوشتید که "اومانیسم یکی از ملزومات چپ کمونیستی است"، آنگاه خوانندگانتان علی رغم باورهای ایدئولوژیک شما (البته اگر واقعا باور دارید) آینه ایی میشدند از تجربه تلخ دولتهای کمونیستی در دو دهه پیش و برایتان نشان میدادند که چپ کمونیستی وقتی قدرت سیاسی را در دست ندارد زیاد لاف و گزاف اومانیستی میزند، همچنانکه طرفداران دولت دینی چنین میکنند. اما وقتی ارگان قدرت سیاسی را بدست آوردند، وحشتی ایجاد میکنند که آن سرش ناپیداست. بنابراین چپ اومانیستی با چپ کمونیستی یا انقلابی نه تنها یکی نیست بلکه در تناقض با آن است. چپ اومانیستی بر بنیاد درکی دمکراتیک عمل میکند، اما چپ کمونیستی بربنیاد درکی توتالیتاریستی رفتار میکند