آقای آلپر آتاسی گرامی،
از شما ممنونم که با توضیحاتتان مرا راهنمایی میکنید. امیدوارم آنچه را که متوجه نمیشوم، در اثر توضیحات شما و دوستان دیگر متوجه شوم.
البته تاریخ زبان آلمانی و یا فرانسه مطلب دیگریست که در جای خود میتواند مفید باشد. ولی آنچه که من متوجه نمیشوم، شرایط خاصی است که آقای راشدی تصویر میکنند.
آنچه که من از مقاله آقای راشدی متوجه میشوم این است که:
ترکها در ایران حاکمند. زبان و ادبیات فارسی دری نه تنها در آذربایجان، بلکه حتی در مناطقی مانند شیراز مسلط نیست و اولین اثر اساسی در منطقه شیراز با سعدی پدید میآید. از اینجا تنها میتوانم این نتیجه را بگیرم که حداقل در آذربایجان زبان ترکی رایج و مسلط است. این زبان حتی الفبا هم دارد که طبیعتا با حاکمیت اعراب و اسلام، میتواند از رواج افتاده باشد و بنابراین زبان ترکی هم با الفبای عربی نوشته شود. تا اینجا برای من قابل درک است
آنچه را که من در این مورد متوجه نمیشوم این است که در همان حال میبینیم، حدود یک قرن پیش از سعدی، آثاری به فارسی دری در آن منطقه به وجود میآیند و از جمله دیوان مهستی گنجوی. حالا اگر زبان فارسی دری نه در شیراز و نه در آذربایجان مسلط نیست، چطور میشود که چنین آثار نغزی به این زبان و در آن منطقه پدید میآیند؟ و چرا همین ادیبان و شاعران، آثار خود را به زبان خود نمینویسند که هم در منطقه مسلط و رایج است و هم امکان یادگیری آن را دارند و کسی مانعشان نیست؟ مسلما من از وجود مدرسه صحبت نمیکنم بلکه از امکان یادگیری و آموزش صحبت میکنم. همچنانکه میتوانست برای زبان غیر مسلط و غیر رایج فارسی وجود داشته باشد؟
خوشحال خواهم شد که شما و دوستان دیگر توضیحات کافی به من بدهید و مرا روشن کنید.
متاسفانه من تا آخر شب نخواهم بود ولی پس از برگشت، نوشتههای احتمالی دوستان را با دقت و علاقه خواهم خواند و باز هم اگر سؤالی داشته باشم، با دوستان در میان خواهم گذاشت.